همه این نکتهها، بیانگر آن است که راه راستى که انبیا براى زندگى انسان ارائه کردهاند و برنامهاى که براى سعادت بشر آوردهاند، منطبق با موازین عقلى و علمى است، و اگر کمترین ناهماهنگى در این رابطه وجود داشت، تلاشهاى انبیا براى رشد عقلى و علمى جامعه، نتیجه عکس مىداد و نسبت رشد عقلى و علمى جامعه با میزان پیروى از انبیا و پذیرش معارف دینى، معکوس بود و تأکید بر نقش خِرد، در کمالات دنیوى و اخروى معنا نداشت.
جایگاه عقل در رسیدن به قلّه تکامل
مىتوان گفت: جالبترین تعبیر و جامعترین سخن در تبیین نقش عقل در پیمودن صراط مستقیم الهى و رسیدن به قلّه کمالات انسانى، سخنى است که در نهج البلاغة از امام على علیه السلام نقل شده که در توصیف سالک به سوى خداى سبحان مىفرماید:
۰.قَد أحیا عَقلَهُ، وَ أماتَ نَفسَهُ، حَتّىٰ دَقَّ جَلیلُهُ، وَ لَطُفَ غَلیظُهُ وَ بَرَقَ لَهُ لامِعٌ کثیرُ البَرقِ، فَأَبانَ لَهُ الطَّریقَ، وَ سَلَکَ بِهِ السَّبیلَ، وَ تَدافَعَتهُ الأَبوابُ إلى بابِ السَّلامَةِ، وَ دارِ الإِقامَةِ، وَ ثَبَتَت رِجلاهُ بِطُمَأنینَةِ بَدَنِهِ فی قَرارِ الأَمنِ وَ الرّاحَةِ، بِمَا استَعمَلَ قَلبَهُ، وَ أرضىٰ رَبَّهُ.۱
۰.[سالک،] خِردش را زنده گردانید و نفْسش را میرانید تا پیکر ستبرش لاغر شد و دل سختش به لطافت گرایید. فروغى بس درخشان، بر او تابید و راهش را روشن ساخت و او را به راه راست، روان داشت و درها او را به آستان سلامت و سراى اقامت راندند و به سبب آرامشى که در بدنش پدید آمده بود، پاهایش در قرارگاه ایمنى و آسایش استوار ماند؛ زیرا دل خود را به کار وا داشت و پروردگارش را خشنود ساخت.
بر پایه این سخن، زنده شدن نیروى عقل در وجود انسان، محرّک اصلىِ