علّامه مجلسى در کتاب بحار الأنوار، دعایى را از امیر مؤمنان علیه السلام نقل کرده که به یکى از یارانش به نام نوف بُکالى آموخته است. بخشى از آن دعا به این مرتبه از عبودیّت اشاره دارد:
۰.أسأَلُکَ بِاسمِکَ الَّذى ظَهَرتَ بِهِ لِخاصَّةِ أولِیائِکَ فَوَحَّدوکَ وَ عَرَفوکَ فَعَبَدوکَ بِحَقیقَتِکَ، أن تُعَرِّفَنى نَفسَکَ لِاُقِرَّ لَکَ بِرُبوبِیتِکَ عَلیٰ حَقیقَةِ الإیمانِ بِکَ، وَ لا تَجعَلنى یا إلٰهى مِمَّن یَعبُدُ الاِسمَ دونَ المَعنیٰ، وَ الحَظنى بِلَحظَةٍ مِن لَحَظاتِکَ تُنَوِّرُ بِها قَلبى بِمَعرِفَتِکَ خاصَّةً و مَعرِفَةِ أولِیائِکَ، إنَّکَ عَلیٰ كُلِّ شَىءٍ قَدیرٌ.۱
۰.به [حقّ] نامى که بِدان بر اولیاى خاصّت تجلّى کردى، پس تو را یگانه شمردند و شناختند و حقیقتت را پرستیدند، از تو مىخواهم که خود را به من نیز بشناسانى تا بر اساس ایمان حقیقى به تو، نزد تو به ربوبیّتت اقرار آورم. اى معبود من! مرا از کسانى قرار مده که به جاى معنا، اسم را مىپرستند. گوشه چشمی از لطفت به من بینداز تا دلم را تنها از نور معرفتت و نیز معرفت اولیایت، نورانى گردانى، که تو بر هر کارى توانایى.
سه. بنا بر این که اسم اعظم الهى، معرفت است نه لفظ، اگر چنین معرفتى در نتیجه تزکیه نفس براى کسى حاصل شود، چنانچه وى خداى متعال را با هر نامى بخواند، دعایش مستجاب مىشود و براى چنین شخصى، اسماى حُسنا، همگى اسم اعظم اند. مؤیّد این نظریّه، روایتى از رسول خدا صلی الله علیه و آله است که در پاسخ پرسشى در باره اسم اعظم الهى فرموده است:
۰.كُلُّ اسمٍ مِن أسماءِ اللهِ أعظَمُ، فَفَرَّغ قَلبَکَ مِن كُلِّ ما سِواهُ وَ ادعُهُ بِأَىِّ اسمٍ شِئتَ.۲
۰.همه نامهاى خدا، اسم اعظم اند. دلت را از هر چیزى غیر او خالى بدار و او را با هر اسمى که مىخواهى، بخوان.