35
پرتوی از تفسیر اهل بیت علیهم السلام (مبانی و روش) جلد دوم

علّامه مجلسى در کتاب بحار الأنوار، دعایى را از امیر مؤمنان علیه السلام نقل کرده که به یکى از یارانش به نام نوف بُکالى آموخته است. بخشى از آن دعا به این مرتبه از عبودیّت اشاره دارد:

۰.أسأَلُکَ بِاسمِکَ الَّذى ظَهَرتَ بِهِ لِخاصَّةِ أولِیائِکَ فَوَحَّدوکَ وَ عَرَفوکَ فَعَبَدوکَ بِحَقیقَتِکَ، أن تُعَرِّفَنى نَفسَکَ لِاُقِرَّ لَکَ بِرُبوبِیتِکَ عَلیٰ حَقیقَةِ الإیمانِ بِکَ، وَ لا تَجعَلنى یا إلٰهى مِمَّن یَعبُدُ الاِسمَ دونَ المَعنیٰ، وَ الحَظنى بِلَحظَةٍ مِن لَحَظاتِکَ تُنَوِّرُ بِها قَلبى بِمَعرِفَتِکَ خاصَّةً و مَعرِفَةِ أولِیائِکَ، إنَّکَ عَلیٰ كُلِّ شَى‏ءٍ قَدیرٌ.۱

۰.به [حقّ] نامى که بِدان بر اولیاى خاصّت تجلّى کردى، پس تو را یگانه شمردند و شناختند و حقیقتت را پرستیدند، از تو مى‏خواهم که خود را به من نیز بشناسانى تا بر اساس ایمان حقیقى به تو، نزد تو به ربوبیّتت اقرار آورم. ‏اى معبود من! مرا از کسانى قرار مده که به جاى معنا، اسم را مى‏پرستند. گوشه چشمی از لطفت به من بینداز تا دلم را تنها از نور معرفتت و نیز معرفت اولیایت، نورانى گردانى، که تو بر هر کارى توانایى.

سه. بنا بر این که اسم اعظم الهى، معرفت است نه لفظ، اگر چنین معرفتى در نتیجه تزکیه نفس براى کسى حاصل شود، چنانچه وى خداى متعال را با هر نامى بخواند، دعایش مستجاب مى‏شود و براى چنین شخصى، اسماى حُسنا، همگى اسم اعظم‏ اند. مؤیّد این نظریّه، روایتى از رسول خدا صلی الله علیه و آله است که در پاسخ پرسشى در باره اسم اعظم الهى فرموده است:

۰.كُلُّ اسمٍ مِن أسماءِ اللهِ أعظَمُ، فَفَرَّغ قَلبَکَ مِن كُلِّ ما سِواهُ وَ ادعُهُ بِأَىِّ اسمٍ شِئتَ.۲

۰.همه نام‏هاى خدا، اسم اعظم ‏اند. دلت را از هر چیزى غیر او خالى بدار و او را با هر اسمى که مى‏خواهى، بخوان.

1.. بحار الأنوار: ج۹۴ ص۹۶ ح۱۲.

2.. مصباح الشریعة: ص۱۲۹.


پرتوی از تفسیر اهل بیت علیهم السلام (مبانی و روش) جلد دوم
34

و از تو درخواست مى‏کنم به حقّ آن اسم اعظمِ بزرگِ بزرگت که چون با آن خوانده شوى، اجابت می‏کنی.

دو. اسم اعظم، تنها یک لفظ خاص نیست که هر کس آن را بداند، همه دعاهایش مستجاب باشد؛ بلکه علاوه بر آن، معرفت ویژه‏اى نسبت به خداوند متعال است که دستیابى به آن، نیازمند ظرفیت روحى خاصّى است که تنها از طریق مجاهدت و تزکیه نفس به دست مى‏آید. از این رو، هر کسى نمى‏تواند اسم اعظم را یاد بگیرد. یاد دادن اسم اعظم به کسى که آمادگى روحى لازم را کسب نکرده، مانند آموختن پیچیده‏ترین مسائل ریاضى به یک شخص بى‏سواد است.

روایت شده که یکى از یاران امام باقر علیه السلام به نام عمر بن ‏حنظله، از ایشان خواست که اسم اعظم را به وى بیاموزد. امام علیه السلام که مى‏دانست او ظرفیّت لازم را براى دانستن این نام ندارد، براى این که به او بفهماند اسم اعظم، لفظ نیست، بلکه معرفتى دور از دسترس افراد عادى است، به او فرمود که وارد اتاقى شود. عمر بن‏ حنظله مى‏گوید: همین که وارد اتاق شدم، امام علیه السلام دست خود را روى زمین گذاشت. بلافاصله اتاق، تاریک شد و اعضاى بدنم به لرزش در آمد. در این حال، امام علیه السلام به من فرمود: «دوست دارى به تو بیاموزم؟». گفتم: نه. پس امام علیه السلام دست خود را از زمین برداشت و اتاق، همان گونه شد که بود.۱

این روایت به ‏روشنى نشان مى‏دهد که اسم اعظم، تنها از سنخ الفاظ نیست؛ بلکه نوعى معرفت است که تحصیل آن به ظرفیت روحى خاصّى نیاز دارد و بدون آن، کارى از اسماى لفظى ساخته نیست.

به عبارت دیگر، کسى ظرفیّت آگاهى از اسم اعظم الهى را داراست که در اثر عبودیّت حقیقى، به مرتبه‏اى از کمالات نفسانى رسیده باشد که بتواند جلوه‏گاه اسم اعظم شود و بدین سان با این اسم، سنخیّت یابد.

1.. ر. ک: مناقب آل أبی طالب: ج۳ ص۳۲۲ (با توضیحاتى از نگارنده).

  • نام منبع :
    پرتوی از تفسیر اهل بیت علیهم السلام (مبانی و روش) جلد دوم
    سایر پدیدآورندگان :
    عبدالهادي مسعودي، سيّد محمّدکاظم طباطبايي،
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی
    محل نشر :
    مشهد
    تاریخ انتشار :
    1398/01/01
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 6379
صفحه از 687
پرینت  ارسال به