115
پرتوی از تفسیر اهل بیت علیهم السلام (مبانی و روش) جلد دوم

چنان که در دعا آمده است: «الحَمدُ لِلهِ وَ الحَمدُ حَقُّهُ کَما یَستَحِقُّهُ حَمداً کَثیراً؛۱ ستایش، ویژه خداست و ستایش، سزاوار اوست، همان گونه که ستایش فراوان، سزاوار اوست». ولى ظهور «لام» در استحقاق، جاى تأمّل دارد؛ بلکه مى‏توان گفت: در این جا، ظهور آن در اختصاص، قوى‏تر است.

نیز می‏توان میان این احتمال‏ها جمع کرد و گفت: معانى یاد شده - یعنى اختصاص، ملکیّت و استحقاق - با یکدیگر منافاتى ندارند و مى‏توان هر سه معنا را براى لام «الحمد للّٰه‏» در نظر گرفت؛ زیرا ستایش، مخصوص خداى سبحان است و تنها او به طور مطلق، شایسته ستایش است و او مالک همه حمدهاست. بر این اساس، معناى «الحمد للّٰه‏»، این است که مطلق «حمد» از هر حامدى صادر و بر هر محمودى واقع شود، در حقیقت، حمد خداوند منّان است؛ زیرا همه زیبایى‏ها و همه نعمت‏ها به او باز مى‏گردد و هیچ موجودى جز او، چیزى از خود ندارد. بنا بر این، هر شخص زیبا و هر کار نیکویى که ستایش شود و هر محمودى بر هر نعمتى حمد گردد، در حقیقت، خالق زیبایى‏ها و آفریدگار نعمت‏ها، حمد و ستایش شده است.

نقل شده که فتحعلى شاه قاجار به شاعر معروف معاصر خود، راجى کرمانى، گفته بود: من یک مصراع شعر مى‏گویم، مصراع دیگر را تو بگو:

در جهان، چون حُسن یوسف، کس ندید

راجى کرمانى گفت:

حُسن آن دارد که یوسف آفرید.

سه‏. توحید ذات و توحید افعال: با عنایت به آنچه گذشت، مى‏توان گفت که آیه (ٱلْحَمْدُ للهِ رَبِّ ٱلْعَٰلَمِینَ)، هم به توحید ذات اشاره دارد و هم به توحید افعال؛ زیرا

1.. المصباح: ص۱۶۳.


پرتوی از تفسیر اهل بیت علیهم السلام (مبانی و روش) جلد دوم
114

مى‏دهد، بدون این که «استیعاب» یا «عهد» را لحاظ کند؛ چون قرینه‏اى دالّ بر این معنا در کلام وجود ندارد.۱

به نظر مى‏رسد که این بیان، نمى‏تواند احتمال استغراقى بودن الف و لام در کلام خداى سبحان را نفى کند، گرچه براى عهد نبودن آن، پذیرفتنى است؛ زیرا ظاهر و سیاق آیه، این احتمال را نفى مى‏کند.

دو. معنای لام در «للّه»: بر اساس آنچه برخى از مفسّران گفته‏اند، «لام» در «للّٰه» مى‏تواند حاکى از مالکیّت یا اختصاص باشد. بنا بر این، معناى «الحمد للّٰه‏» این است که خداوند سبحان، مالک هر حمدى است، یا این که هر حمدى به او اختصاص دارد.۲

صاحب تفسیر مناهج البیان، لام در «للّٰه» را برای استحقاق دانسته است:

۰.ظاهراً در این جا «لام» در مورد استحقاق به کار رفته است؛ زیرا جمله اسمیّه‏اى که از آن اراده انشا شده، حاکى از استمرار استحقاق خداوند متعال به حسب واقع است، بر خلاف آن که مثلاً گفته شود: «أحمد اللّٰه‏»، که این جمله، گزارش شخصى و انفرادى است، بدون آن که مفیدِ استحقاق باشد.۳

وى در ادامه براى اثبات مدّعاى خود، به سخن ابن هشام استشهاد مى‏کند که ۲۲ معنا براى «لام» ذکر کرده و نخستین آنها، استحقاق است که مربوط به جایى است که «لام» میان معنا و ذات، قرار مى‏گیرد، مانند: «الحمد للّه‏»، «العزّة للّه‏» و «المُلک للّه‏».۴

البتّه در این که خداوند سبحان، مستحقّ حمد است، هیچ تردیدى نیست،

1.. مناهج البیان: ج۱ ص۲۸.

2.. تسنیم: ج۱ ص۳۳۱.

3.. مناهج البیان: ج۱ ص۱۰۹.

4.. مغنى اللّبیب: ج۱ ص۲۷۵.

  • نام منبع :
    پرتوی از تفسیر اهل بیت علیهم السلام (مبانی و روش) جلد دوم
    سایر پدیدآورندگان :
    عبدالهادي مسعودي، سيّد محمّدکاظم طباطبايي،
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی
    محل نشر :
    مشهد
    تاریخ انتشار :
    1398/01/01
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5781
صفحه از 687
پرینت  ارسال به