مىدهد، بدون این که «استیعاب» یا «عهد» را لحاظ کند؛ چون قرینهاى دالّ بر این معنا در کلام وجود ندارد.۱
به نظر مىرسد که این بیان، نمىتواند احتمال استغراقى بودن الف و لام در کلام خداى سبحان را نفى کند، گرچه براى عهد نبودن آن، پذیرفتنى است؛ زیرا ظاهر و سیاق آیه، این احتمال را نفى مىکند.
دو. معنای لام در «للّه»: بر اساس آنچه برخى از مفسّران گفتهاند، «لام» در «للّٰه» مىتواند حاکى از مالکیّت یا اختصاص باشد. بنا بر این، معناى «الحمد للّٰه» این است که خداوند سبحان، مالک هر حمدى است، یا این که هر حمدى به او اختصاص دارد.۲
صاحب تفسیر مناهج البیان، لام در «للّٰه» را برای استحقاق دانسته است:
۰.ظاهراً در این جا «لام» در مورد استحقاق به کار رفته است؛ زیرا جمله اسمیّهاى که از آن اراده انشا شده، حاکى از استمرار استحقاق خداوند متعال به حسب واقع است، بر خلاف آن که مثلاً گفته شود: «أحمد اللّٰه»، که این جمله، گزارش شخصى و انفرادى است، بدون آن که مفیدِ استحقاق باشد.۳
وى در ادامه براى اثبات مدّعاى خود، به سخن ابن هشام استشهاد مىکند که ۲۲ معنا براى «لام» ذکر کرده و نخستین آنها، استحقاق است که مربوط به جایى است که «لام» میان معنا و ذات، قرار مىگیرد، مانند: «الحمد للّه»، «العزّة للّه» و «المُلک للّه».۴
البتّه در این که خداوند سبحان، مستحقّ حمد است، هیچ تردیدى نیست،