21
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پنجم

۶ / ۱۵

عمر بن عبد الرحمان ۱

۱۳۳۹.تاريخ الطبرىـ به نقل از عمر بن عبد الرحمان بن حارث بن هشام مخزومى ۲ ـ: چون نامه هاى مردم عراق به حسين عليه السلام رسيد و او آماده سفر به عراق شد ، نزد او آمدم و در مكّه بر او وارد شدم. پس خدا را سپاس گفتم و ستايش كردم و آن گاه گفتم: امّا بعد ، ـ اى پسرعمو ـ براى كارى ، پيش تو آمده ام و مى خواهم از روى نيكخواهى ، آن را به تو يادآور شوم . اگر مرا خيرخواهِ خود مى دانى ، بگويم ؛ وگر نه از آنچه مى خواهم بگويم، خوددارى مى ورزم .
فرمود : «بگو . به خدا سوگند ، تو را بدعقيده و دوستدار كار زشت و امور ناپسند نمى پندارم» .
به وى گفتم: به من خبر رسيده كه تو آهنگ حركت به عراق دارى و من از رفتن تو ، نگرانم . تو به سرزمينى مى روى كه كارگزاران و فرمان روايانش در آن هستند و بيت المال، در كفشان است و مردم ، بردگان اين درهم و دينارند. بر تو بيمناكم كه آن كه به تو وعده يارى داده و آن كه تو را از مخالفانت بيشتر دوست مى دارد ، با تو بجنگند .
پس حسين عليه السلام فرمود : «پسرعمو! خدا به تو پاداش نيكو دهد! به خدا سوگند ، دانستم كه تو براى نيكخواهى آمده اى و از روى خِرد ، سخن مى گويى. هر چه سرنوشت باشد، همان مى شود ، چه رأى تو را به كار بندم و چه آن را وا بگذارم . پس تو نزد من ، ستوده ترين مشورت دهنده و نيكخواه ترين اندرزگويى» .
از نزد او باز گشتم و بر حارث بن خالد بن عاص بن هشام، وارد شدم . او از من پرسيد : آيا حسين را ديدى؟
به او گفتم: آرى.
گفت: به تو چه گفت؟ و تو به او چه گفتى ؟
گفتم : به او چنين و چنان گفتم و او هم ، چنين و چنان گفت .
گفت: به پروردگار مروه ، سوگند كه براى او خيرخواهى كرده اى . هان! سوگند به پروردگار كعبه ، رأى درست ، همين است، بپذيرد يا نپذيرد.
سپس شعرى بدين مضمون گفت :

چه بسا مشورت دهنده اى كه فريب مى دهد و نابود مى كند!و اى بسا بدخواهى كه خيرخواه شمرده مى شود!

1.عمر بن عبد الرحمان بن حارث قرشى مخزومى مدنى، از تابعيان است و برادرش ابو بكر بن عبد الرحمان ، يكى از فقهاى هفتگانه در مدينه بود . گفته اند : روز مرگ عمَر ، وى هم از دنيا رفت ؛ ولى درست آن است كه در روز مرگ عمَر ، به دنيا آمد . گفته اند : ابن زبير ، او را فرماندار كوفه كرد ؛ ولى مختار به او نيرنگ زد و او از اين كار ، انصراف داد. آن گاه با حَجّاج بود و در عراق از دنيا رفت . بر اين اساس ، در سنّ حدود هفتاد، از دنيا رفته است.

2.ميان سخنانى كه از وى نقل شده است و سخنانى كه از برادرش ابو بكر بن عبد الرحمان نقل گرديده، مشابهت وجود دارد و بعيد نيست كه ميان آنها، خَلطى صورت گرفته باشد (ر. ك : ج ۴ ص ۴۱۳ «ابو بكر بن عبد الرحمان»).


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پنجم
20

۶ / ۱۵

عُمَرُ بنُ عَبدِ الرَّحمنِ ۱

۱۳۳۹.تاريخ الطبري عن عمر بن عبد الرحمن بن الحارث بن هشام المخزومي۲ : لَمّا قَدِمَت كُتُبُ أهلِ العِراقِ إلَى الحُسَينِ عليه السلام ، وتَهَيَّأَ لِلمَسيرِ إلَى العِراقِ ، أتَيتُهُ فَدَخَلتُ عَلَيهِ وهُوَ بِمَكَّةَ ، فَحَمِدتُ اللّهَ وأثنَيتُ عَلَيهِ ، ثُمَّ قُلتُ : أمّا بَعدُ ، فَإِنّي أتَيتُكَ يَابنَ عَمِّ لِحاجَةٍ اُريدُ ذِكرَها لَكَ نَصيحَةً ، فَإِن كُنتَ تَرى أنَّكَ تَستَنصِحُني وإلّا كَفَفتُ عَمّا اُريدُ أن أقولَ .
فَقالَ : قُل ، فَوَاللّهِ ما أظُنُّكَ بِسَيِّئِ الرَّأيِ ، ولا هَوٍ ۳ لِلقَبيحِ مِنَ الأَمرِ وَالفِعلِ .
قالَ : قُلتُ لَهُ : إنَّهُ قَد بَلَغَني أنَّكَ تُريدُ المَسيرَ إلَى العِراقِ ، وإنّي مُشفِقٌ عَلَيكَ مِن مَسيرِكَ ؛ إنَّكَ تَأتي بَلَدا فيهِ عُمّالُهُ واُمَراؤُهُ ، ومَعَهُم بُيوتُ الأَموالِ ، وإنَّمَا النّاسُ عَبيدٌ لِهذَا الدِّرهَمِ وَالدّينارِ ، ولا آمَنُ عَلَيكَ أن يُقاتِلَكَ مَن وَعَدَكَ نَصرَهُ ، ومَن أنتَ أحَبُّ إلَيهِ مِمَّن يُقاتِلُكَ مَعَهُ .
فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام : جَزاكَ اللّهُ خَيرا يَابنَ عَمِّ ! فَقَد وَاللّهِ عَلِمتُ أنَّكَ مَشَيتَ بِنُصحٍ ، وتَكَلَّمتَ بِعَقلٍ ، ومَهما يُقضَ مِن أمرٍ يَكُن ، أخَذتُ بِرَأيِكَ أو تَرَكتُهُ ، فَأَنتَ عِندي أحمَدُ مُشيرٍ ، وأنصَحُ ناصِحٍ .
قالَ : فَانصَرَفتُ مِن عِندِهِ فَدَخَلتُ عَلَى الحارِثِ بنِ خالِدِ بنِ العاصِ بنِ هِشامٍ ، فَسَأَلَني : هَل لَقيتَ حُسَينا ؟ فَقُلتُ لَهُ : نَعَم .
قالَ : فَما قالَ لَكَ ؟ وما قُلتَ لَهُ ؟ قالَ : فَقُلتُ لَهُ : قُلتُ كَذا وكَذا ، وقالَ : كَذا وكَذا . فَقالَ : نَصَحتَهُ ورَبِّ المَروَةِ الشَّهباءِ ۴ ، أما ورَبِّ البَنِيَّةِ ، إنَّ الرَّأيَ لَما رَأَيتَهُ ، قَبِلَهُ أو تَرَكَهُ ، ثُمَّ قالَ :

رُبَّ مُستَنصَحٍ يَغُشُّ وَيُردي ۵وَظنينٍ بِالغَيبِ يُلفى ۶ نصيحا . ۷

1.عمر بن عبد الرحمن بن الحارث القرشيّ المخزوميّ المدنيّ . تابعيّ ، أخوه أبوبكر بن عبد الرحمن أحد الفقهاء السبعة بالمدينة ، قيل : مات يوم مات عمر ، ولكن الأصحّ أنّه ولد في هذا اليوم . قيل : استعمله ابن الزبير على الكوفة فخدعه المختار فانصرف عنه ، ثمّ صار مع الحجّاج ، ومات بالعراق ، فعليه تأخّر موته الى حدود السبعين (راجع : الثقات لابن حبّان : ج ۵ ص ۱۴۷ وتهذيب الكمال : ج ۲۱ ص ۴۲۴ وتقريب التهذيب : ص ۷۲۳) .

2.هناك وجوه شبه بين الكلام الذي نُقل عنه والكلام الذي نُقل عن أخيه أبي بكر بن عبد الرحمن ، ولا يستبعد وقوع الخلط فيما بينهما (راجع: ج ۴ ص ۴۱۲ «أبو بكر بن عبد الرحمن») .

3.هَوِيَهُ هَوَىً فهو هَوٍ : أحبَّهُ (القاموس المحيط : ج ۴ ص ۴۰۴ «هوى») .

4.الشهباء : البيضاء (لسان العرب : ج ۱ ص ۵۰۸ «شهب») .

5.رَدِي رَدىً ـ من باب تَعِبَ ـ : هَلَكَ ، ويتعدّى بالهمز (المصباح المنير : ص ۲۲۵ «ردى») .

6.ألفيت الشيء : إذا وجدته وصادفته ولقيته (النهاية : ج ۴ ص ۲۶۲ «لفا») .

7.تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۳۸۲ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۵۴۵ ، الفصول المهمّة : ص ۱۸۳ كلاهما نحوه وفيهما إلى «أنصح ناصح» .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3940
صفحه از 450
پرینت  ارسال به