کلامی خاصّ منتسب به یونس بن عبد الرحمن است و چنان که گفتیم، این تعبیر در حقیقت، جلوهای از اختلاف نظرها میان دو جریان امامیّه در عراق است: یکی جریان هشام بن حکم و شاگرد برجسته او یونس بن عبد الرحمن و جریان هشام بن سالم (جریان اکثر امامیّه). ستیزههایی که به سرزمین عراق منحصر نگردید و به مکاتب قم و خراسان هم تسرّی یافت. در قم بیشتر محدّثان چون: احمد بن محمّد بن عیسی اشعری، سعد بن عبد اللّٰه، صفّار، حمیری، ابن ولید و شیخ طوسی در بغداد به باورهای جریان اکثریت امامیّه گرویدند و در خراسان عالمانی چون فضل بن شاذان خطّ فکری هشام بن حکم را ادامه دادند.۱ بدین سان میتوان فهمید که چرا قمیان بر عبیدی شوریده و خراسانیان عزیزش داشتهاند.
شاید بتوان گزارش شیخ طوسی را از قائل یا قائلان مجهول در باره عبیدی («و قیل: إنّه كان یذهب مذهب الغلاة») با یونسی بودن او در پیوند دانست؛ چرا که در منابع دیگر، یونسیان را گروهی از غلات شیعه دانستهاند.۲
نجاشی، همشاگردی و معاصر شیخ طوسی، طعن قمیان را بر محمّد بن عیسی بن عبید بر نتابیده است. او در پسِ یادکرد استثنای از نوادر الحکمة، به نقل از استادش ابن نوح مینویسد: «قالَ أبو العبّاس بن نوح: و قد أصاب شیخنا أبو جعفر محمّد بن الحسن بن الولید فی ذلك كلّه، و تبعه أبو جعفر بن بابویه رحمه الله على ذلك، إلّا فی محمّد بن عیسى بن عبید فلا أدری ما رایه فیه؛ لأنّه كان على ظاهر العدالة و الثقة»۳ یا در پی سخن ابن ولید در باره استثنای متفرّدات عبیدی از یونس، ایستارِ بغدادیان زمانه خود را در برابر آن چنین گزارش میکند: «رأیت أصحابنا ینكرون هذا القول و یقولون: من مثل أبی جعفر محمّد بن عیسى سكن بغداد».۴