از بارهای زمینمانده جامعه.
اگر محض انگیزه اول در میان باشد، شخص بهرهای از ویژگی انسانی و عقلانی مسئولیتپذیری اجتماعی نبرده است؛ بلکه به میزانی که انگیزه دوم محرک او باشد، به همان میزان دارای مسئولیتپذیری اجتماعی است.
قرآن کریم برای ترغیب و راهنمایی به حضور میدانی در عرصه خدمات اجتماعی به گزارش اقدام مسئولانه حضرت یوسف علیه السّلام میپردازد.
زمانی که پاکدامنی، خرد و دانش ویژه حضرت یوسف نزد پادشاه مصر اثبات شد، از مقربان درگاه او گشت. حضرت یوسف علیه السّلام چون در چشم پادشاه عزیز گشت، با اینکه میتوانست به دوران هجران اجباری خود پایان دهد و با درخواست دیدار پدرش به سرزمین آبا و اجداداش بازگردد، اما پیشنهاد برعهده گرفتن خزانهداری و امور کشاورزی مصر را به پادشاه عرضه کرد و فرمود: (اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ؛۱ مرا بر خزانههای این سرزمین بگمار، که من نگهدار و کاربلد هستم).
این در حالی است که دستگاه قبطیان مصر از نگاه حضرت یوسف، نظامی غیرتوحیدی و ظالم بود، اما حضرت یوسف خدمت به جامعه انسانی مصر را در اولویت قرار داد و خود را آماده قبول مسئولیتی سنگین و طولانی (دستکم چهارده ساله) نمود.
به هر حال از این گزارش وحیانی درمییابیم هر کس شایستگی به عهده گرفتن مسئولیتهای مدیریتی در جامعه را دارد، باید با اعتماد به نفس خود را عرضه کند و نگوید دولت و کارگزاران باید سراغ من بیایند و از من دعوت کنند. همچنین درمییابیم برای اینکه در صحنه مسئولیت خدمات اجتماعی ورود شود دو امر لازم است: یکی حافظ منافع عمومی بودن و دیگری دانایی و علم؛ به بیان کوتاهتر امانتداری و تخصص یا به اصطلاح تعهد و تخصص.
از دیگر نکات این گزارش کوتاه این است که تابعیتِ منطقهای، اصل نیست. یوسف مصری نبود، ولی در حکومت مصر وارد شده و مسئولیت گرفت.۲ بنابراین مرز ایفای مسئولیتهای