99
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

کافی نیست.

ب) میان فرآیند و برآیند معرفت، هیچ رابطه سببی (چه ناقص و چه تام) در کار نیست و کسب مقدمات معرفت تنها زمینه‌ساز اعطای حکیمانه معرفت از سوی خداوند متعال است.

ناگفته نماند این دو فرضیه محتمل، در رابطه میان فرآیند و برآیند معرفت است وگرنه معرفت اضطراری (غیراختیاری) بدون سبب هم می‌تواند ایجاد شود.

رابطه سببی غیرحتمی

در این فرضیه‌، میان فرآیند و برآیند معرفت، رابطه سببی وجود دارد، اما غیرحتمی و به‌عنوان جزءالعلة؛ در واقع، در این ایده معرفت اضطراری معرفتی است که اراده و انجام مقدمات تحصیل معرفت (نظر و تأمل، طلب علم و تعلیم)، علت تامه تحقق معرفت نیست؛ در نتیجه این‌گونه نیست که نظر و استدلال حتماً و لاجرم به معرفت بیانجامد. علت‌ها و اراده‌ای دیگر در تحقق یا عدم تحقق آن دخیل است و چون تحقق معرفت به‌طور کامل به اراده و خواست انسان نیست، معرفت، اضطراری (غیراختیاری) خوانده شده است.۱

در این نظریه حصول معرفت، در واقع، صنع و فعل خداوندست، اما خداوند آن ‌را پس از نظر و استدلال ایجاد می‌کند؛۲ به این معنا که نظر و استدلال علت تامه ایجاد معرفت نیست، اما بی‌تأثیر هم نیست. به تعبیر گزارش بغدادی: «ان المعارف

1.. در این فرضیه، معرفت اضطراری به معنای غیراختیاری تام نیست، بلکه در واقع اصطلاحی در مقابل معرفت اختیاری تام است.

2.. معرفت اضطراری (غیر اختیاری) بدون سبب و بدون فرآیند هم می‌تواند ایجاد شود. محل سخن در این‌جا رابطۀ معرفت اضطراری و فرآیند معرفت است.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
98

معرفت، در کسانی که خِرَدورزی می‌کنند و به‌دنبال کسب معرفت می‌روند، از سوی خداوند متعال حاصل و محقق شود؛ همان‌گونه که ممکن است، معرفت حاصل نشود،۱ اما از آن‌جا که سنت الهی بر آن است که معمولاً معرفت پس از تعقل و خِرَدورزی و کسب علم عطا می‌شود، انسان فکر می‌کند که معرفت را خودش از طریق فکر و نظر ایجاد کرده است و بر آن تسلط دارد.

خلاصه آن‌که تا این‌جا روشن شد که مراد از اضطراری بودن معرفت نزد امامیه، ضروری منطقی (بدیهی) نیست، بلکه به معنای غیراختیاری بودن معرفت است، به این معنا که انسان در تحقق معرفت (نه مقدمات معرفت)، اختیاری ندارد؛ در نتیجه معرفت حاصله در انسان، صنع خودش نیست؛ زیرا انسان تنها بر مقدمات تحصیل معرفت (فرآیند معرفت) احاطه و تسلط دارد و میان مقدمات و ابزار معرفت، رابطه سببیّتِ حتمی در کار نیست تا از این رهگذر اراده مقدماتِ معرفت، بالملازمه اراده خود معرفت به شمار آید و گرنه اگر میان مقدمات تحصیل معرفت و حصول معرفت، رابطه سببی حتمی وجود داشت، نسبت دادن معرفت به انسان کاملاً موجّه می‌بود و معنا نداشت در روایات اهل‌بیت علیهم السلام، نسبت دادنِ معرفت به انسان مورد انکار قرار گیرد و اصطلاحاً اضطراری قلمداد شود. حال که بیان شد میان مقدمات تحصیل معرفت و حصول معرفت، رابطه تلازمِ حتمی در کار نیست، این پرسش پیش می‌آید که چه رابطه‌ای میان فرآیند و برآیند معرفت وجود دارد؟ در پاسخ به این پرسش، دو پاسخ و دو فرضیه متصور و محتمل است:

الف) میان فرآیند و برآیند معرفت، رابطه سببیت برقرار است، اما سببیت غیرحتمی؛ به این معنا که مقدمات تحصیل معرفت، در تحقق معرفت جزءالعلة هستند، در نتیجه، به جز اراده انسان، عامل یا عوامل دیگری نیز نقش دارند و به بیان دیگر، اراده انسان و تحصیل مقدمات به تنهایی به هیچ وجه در تحقق معرفت

1.. به نظر می‌رسد این مطلب با وجدان انسان‌ها در خصوص تحصیل علم و معرفت، هماهنگ است.

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23601
صفحه از 285
پرینت  ارسال به