97
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

می‌شود مسئله معرفت را این‌گونه تنقیح کرد که در فرآیند آگاهی‌یابی، آگاهی‌های انسان‌ یا به واسطه فکر و نظر و استدلال حاصل می‌شود یا به‌ واسطه غیر آن (مانند حواس پنجگانه)، بر اساس برخی شواهد به‌جا مانده، در این که آگاهی‌های به دست‌آمده از طریق حواس پنج‌گانه، معلول ابزار و حواس آدمی است و بین حواس پنج‌گانه و حصول معرفت، رابطه ضرورت (حتمیت) وجود دارد، اختلافی نبوده است؛ چنان‌که در روایت امام رضا علیه السلام به آن اشاره شده است:

۰.اتَّفَقَ الْجَمِیعُ لا تَمَانُعَ‏ بَیْنَهُمْ أَنَّ الْمَعْرِفَةَ مِنْ جِهَةِ الرُّؤْیَةِ ضَرُورَةٌ فَإِذَا جَازَ أَنْ یُرَى اللّه بِالْعَیْنِ وَقَعَتِ الْمَعْرِفَةُ ضَرُورَةً.۱

در این گزارش روایی، تحقق معرفت از طریق رؤیت که یکی از حواس پنج‌گانه است، از دیدگاه جمیع مکاتب و بدون اختلاف، حتمی و ضروری (نه اضطراری) به شمار آمده است. چه‌بسا بتوان گفت که تحقق حتمی معرفت از طریق حواس پنج‌گانه امری وجدانی و آشکار برای همه‌ِ مسلمانان بوده است. از این‌رو، از محل بحث و نزاع خارج بوده است؛ چه آن‌که انسان وجداناً می‌یابد در سنت الهی میان گشودن پلک و تحقق معرفت به رنگ‌ها و نورها و... و نیز میان دست‌کشیدن به سطوح مختلف و آگاهی‌ از نرمی یا زِبری آنها، رابطه سببیّت و مسببیّت تعریف شده است، اما تحقق معرفتِ حتمی از طریق نظر و فکر (خِرَدورزی)، محل مناقشه و اختلاف بوده است.

در باور امامیه - که از روایات برآمده است - اگر از طریق فکر و نظر (قیاس) معرفتی حاصل ‌شود، آن ‌را خداوند ایجاد می‌کند نه انسان؛ زیرا میان مقدمات تحصیل و حصول معرفت رابطه سببیِ حتمی تعریف نشده است و در فرآیند آگاهی‌یابی غیر از اراده و اختیار انسان، امور دیگر هم دخیل است؛ البته، چه‌بسا

1.. کلینی، الکافی، ج۱، ص۹۶.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
96

همان‌گونه که ممکن است خداوند متعال معرفت را - بدون نظر و فکر- به برخی افاضه کند.

حال، با توجه به معنای یاد شده باید گفت که امامیه، اکتسابی بودن معارف را قبول نداشتند؛ یعنی معتقد بودند میان اراده کردن نظر و استدلال (مقدمات تحصیل معرفت) و حصول معرفت، رابطه سببیت و حتمیت در کار نیست. بر این اساس، بحث در مسئله معرفت در این بوده است که ابزار و مقدمات تحصیل معرفت و آگاهی، چه میزان در حصولِ معرفت نقش دارند؟ و چه رابطه‌ای میان مقدمات معرفت و نتیجه معرفت وجود دارد؟ به بیان دیگر چه نسبتی میان فرآیند (مقدمات) معرفت و برآیند (نتیجه) معرفت هست؟

بجاست در همین‌ جا بیان شود که امامیه در این‌که انسان در تحصیل مقدمات معرفت (فرآیند معرفت) اختیار دارد و می‌تواند آنها را کسب کند نه‌تنها مناقشه‌ای نداشتند، بلکه به تبع روایات، کسب علم و معرفت را «فریضه» می‌دانستند:

۰.عَنْ أَبِی عَبْدِاللّه علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و اله: ‏طَلَبُ‏ الْعِلْمِ‏ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ أَلا إِنَّ اللّه یُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْمِ.۱

از این‌رو، از نظرگاه امامیه و اصحاب ائمه علیهم السلام روایات طلب علم و نیز روایات مربوط به فکر و خِرَدورزی و امثال آن به مقدمات تحصیل و فرآیند معرفت مربوط‌اند و هیچ منافاتی با اضطراری بودن معرفت (در مرحله برآیند) ندارند. حاصل سخن آن‌که امامیه معرفت به معنای فرآیند را اکتسابی و اختیاری می‌دانستند و در عین حال معرفت به معنای برآیند را اضطراری می‌دانستند.

اینک با توجه به این‌که در مباحث گذشته بیان شد که محل بحث امامیه در کل معارف از جهت معرفت به دست آمده از طریق فکر و نظر یا غیر آن اطلاق ندارد،

1.. کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰؛ صفار، بصائرالدرجات، ج۱، ص۲؛ برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۲۵.

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23600
صفحه از 285
پرینت  ارسال به