ناسازگار است، بلکه با خیل انبوهی از روایات امامیه در خصوص طلب علم و معرفت و نیز استحسان فکر و تعقل ناسازگار است.۱ خلاصه سخن آنکه گزارش اشعری در خصوص دیدگاه مؤمن طاق و حضرمی و نیز درباره اینکه جمهور امامیه به عدم تکلیف به نظر و استدلال (تعقل و خِرَدورزی) معتقد بودند، غیر قابل اعتماد و نادرست است؛ زیرا اولاً با شواهد روایی و ثانیاً با مبانی فکری و اعتقادی امامیه در پذیرش عدل و حسن و قبح عقلی ناسازگار است.
ج) تکلیفِ نخستین
از جمله مسائل مهمی که پس از بیان دیدگاه امامیه در خصوص عدم تکلیف به معرفت مطرح میشود و از مسائل اختلافی میان مکاتب فکری به شمار میآید، مسئله «تکلیفِ نخستین» است. پرسش این است که نخستین تکلیف برای انسانِ مکلّف چیست؟ چهبسا در ابتدا چنین به ذهن خطور کند که نخستین تکلیف انسانِ بالغ آن است که خداوند را بشناسد، اما همانگونه که گذشت تکلیف به معرفت در منظومه معرفتی امامیه - که مؤید به گزارشهای روایی است، مورد وازنش قرار گرفت؛ بنابراین، تکلیف نخستین از منظر امامیان نخستین «معرفة اللّه» نیست و نمیتواند باشد.
به بیان دیگر، از نظرگاه امامیه، معقول نیست که معرفة اللّه یا هر معرفت دیگری نخستین تکلیف باشد و فرق نمیکند معرفة اللّه در مرحله برآیند یا معرفة اللّه در مرحله فرآیند (یعنی نظر و استدلالی که به معرفة اللّه میانجامد)؛ به این دلیل که نفسِ تعلقِ «تکلیف» خود مشروط به اموری است چون: ۱) تکلیفکننده (مکلِّف) معلوم باشد؛ ۲) تکلیفکننده مُطاع باشد و جهت لزوم اطاعت از او نیز روشن