85
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

ھ) معرفة اللّه فطری با آن‌که در جبلّت و نهاد انسان‌ها سرشته شده است، اما به این معنا نیست که همه انسان‌ها بالفعل آن ‌را دارا هستند، بلکه این معرفت ممکن است مورد غفلت قرار گیرد و مغفول بماند. از این‌رو، نیازمند تذکره و یادآوری است «ثَبَتَتِ الْمَعْرِفَةُ فِی قُلُوبِهِمْ وَنَسُوا الْمَوْقِفَ، سَیَذْکُرُونَهُ‏ یَوْماً مَا»۱ که با تهذیب نفس و تعقل و تأمل در آفاق و انفس می‌تواند حاصل شود.۲ بنابراین، فطری بودن معرفت مساوی با تحقق بالفعل بودن معرفت نیست و شاید بر این اساس بود که برخی اصحاب هشام بن حکم معتقد بودند هرچند معرفت «بایجاب الخلقة» اضطراری است و معرفت در فطرت آدمی سرشته شده، اما فعلیت یافتن آن منوط به نظر و استدلال است. به بیان دیگر، از نظرگاه آنان نظر و استدلال به علم نمی‌انجامد، بلکه معرفة اللّه فطری و سرشته شده در سرشت انسان را به فعلیت می‌رساند.۳

عدم تکلیف به معرفت و تکلیفِ نخستین

از دیگر ادعاهای مطرح شده در گزارش‌های تاریخی در خصوص نظام معرفتی امامیه، عدم تکلیف به معرفت و نیز عدم تکلیف به نظر و استدلال بود. اشعری در دیدگاه جمهور امامیه بیان کرد که آنان معتقد بودند: «وأن النظر والقیاس لا یُؤدّیان الى علم وما تعبّد اللّه العبادَ بهما»۴ و بغدادی بیان کرد که امامیه معتقد بودند که اگر کسی خداوند را بالضروره (بالاضطرار) نشناسد، مکلّف نیست: «وقالوا فیمن لم یَعرِفِ اللّه تعالى بالضرورة أنه غیر مکلفٍ»؛۵ یعنی امامیه به عدم تکلیف به معرفت

1.. همان

2.. نک: مجلسی، مرآة العقول، ج۲، ص۲۲۱.

3.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۵۲.

4.. همان، ص۵۱.

5.. بغدادی، اصول الایمان، ص۳۲.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
84

الف) در معرفة اللّه فطری، معرفت افزون بر آن‌که صنع اللّه است (افاضه معرفت از جانب خداست)، تعبیر «علی اللّه البیان» آمده است، چون در خصوص معرفة اللّه، به دلیل ویژگی خاص موضوعِ معرفت (خداوند متعال)، برای انسان راهی غیر از بیان خود خداوند برای نیل به معرفت نیست، اما در موضوعات دیگر راه‌های رسیدن به معرفت (فرآیند معرفت) وجود دارد؛ هرچند برآیند معرفت صنع و فعل خداست، اما در مرحله فرآیند راه‌های مختلفی وجود دارد. از این‌رو، در معرفة اللّه هم تعبیر «صنع اللّه» و هم تعبیر «علی اللّه البیان» داریم، اما در دیگر معارف تنها «صنع اللّه» است.

ب) در انسان‌ها ابزار و ادات رسیدن به معرفة اللّه نیست؛ به جهت آن‌که خداوند متعال والاتر از وهم و عقل انسان‌هاست و چون ابزار و ادات معرفة اللّه (یعنی ابزار تحصیل مقدمات معرفت) در اختیار انسان نیست، در واقع، استطاعت و امکان معرفت به آن در انسان‌ها نیست.

ج) از آن‌جا که ابزار و استطاعت دسترسی به معرفة اللّه در انسان وجود ندارد، تکلیف به معرفة اللّه هم ساقط است. با این حال برای تحقق و حصول معرفة اللّه، خداوند اجر و ثواب تفضلی عنایت کرده است و برای عدم معرفت، عقابی در کار نیست. البته، پس از تحقق معرفة اللّه، یادگیری و تحصیل معرفت دین و شریعت واجب می‌شود که منافاتی با عدم تکلیف اولیه ندارد؛ زیرا تا زمانی که معرفة اللّه محقق نشود، هیچ تکلیفی نیست. از این‌رو، تکلیف به معرفت پس از حصول معرفة اللّه منافاتی با اصل عدم تکلیف معرفة اللّه (تکلیف نخستین) ندارد.

د) اگر خداوند متعال معرفتش را در فطرت و سرشت انسان‌ها نسرشته بود، هیچ‌ انسانی نمی‌توانست به معرفة اللّه دست یابد: «وَلَولا ذَلِکَ لَمْ یَدْرِ أَحَدٌ مَنْ خَالِقُهُ وَلا مَنْ رَازِقُه»،۱ زیرا ابزار آن ‌را در اختیار نداشت!

1.. ‏برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۴۱.

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23662
صفحه از 285
پرینت  ارسال به