45
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

بدیهیات»‌اند.۱

«فطریات» در منطق، قضایایی هستند که قیاس‌های آنها همراهشان است (قیاساتها معها)؛ یعنی با این‌که قضایایی نیستند که مانند اولیات به مجرد تصور طرفینِ قیاس مورد تصدیق قرار گیرند، حدّ وسطی که برای تصدیق قضیه فطری لازم است، همواره در ذهن حاضر است و نیازمند به نظر و کسب نیست؛ مانند این‌که گفته شود: عدد بیست، یک‌پنجمِ عدد صد است.۲ در حالی‌که فطری در لسان متکلمان نخستین، یعنی معرفت و ‌شناختی از خداوند که در عوالم پیشین رخ داده و در سرشت انسان نهادینه شده است.

در این تحقیق از معرفت فطری موهوبی که نوع خاصی از معرفت اضطراری به معنای غیراختیاری است با عنوان «معرفت اضطراری خاص» یاد می‌کنیم تا از «معرفت اضطراری عام» متمایز شود.

معرفت اکتسابی/ اختیاری

اصطلاح معرفت اکتسابی و اختیاری، در مقابل معرفت فطری، اضطراری و ضروری (به معنای غیراختیاری) کاربرد دارد؛ زیرا اگر معرفت ضروری به معنای حتمی و قطعی باشد، لاجرم، اختیاری و اکتسابی نیز خواهد بود و به بیان دیگر، میان معرفت ضروری و معرفت اختیاری (اکتسابی) تقابلی نخواهد بود.

به اعتقاد قائلان به معرفت اکتسابی، بخشی از معارف در انسان خود به ‌خود حاصل نمی‌شود و صنع شخص دیگری در ما نیست، بلکه بر اساس اراده و اختیار آدمی و با به‌کارگیری تعقل و اندیشه‌ورزی حاصل می‌شود؛ در نتیجه، حصول

1.. علامه حلی، الجوهر النضید، ص۱۹۹ـ‌۲۰۱؛ ملاعبداللّه، الحاشیه، ص۱۱۱ـ۱۱۲.

2.. علامه حلی، الجوهر النضید، ص۱۹۹-۲۰۱.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
44

همه بنی‌آدم در آن عالَم، به ربوبیت حضرت حق شهادت داده‌اند و از آن‌جا که این شهادت، مبتنی بر شناخت بوده است، معلوم می‌شود همه انسان‌ها معرفت و شناخت به خداوند پیدا کرده‌اند و این معرفت در ذات انسان نهادینه شده است، به‌گونه‌ای که اگر این معرفت نبود، هیچ‌گاه معرفة اللّه برای انسان حاصل نمی‌شد.۱ از این‌رو، معرفت به امور فطری که بنابر روایات امامیه شامل معرفت به خدا، رسول و امام معصوم علیهم السلام است،۲ نوع خاصی از معرفت اضطراری (به معنای غیراختیاری) است که در واقع، فاعلِ آن خداوند متعال است.

پیداست در این بیان، فطرت معنای معرفتی دارد (نه گرایشی) که معتقدان به آن به انبوهی از آیات و روایات تمسک کرده‌اند.۳ شگفت آن‌که برخی دیگر از اندیشوران نخستین امامیه در مدرسه کلامی بغداد از مخالفان سرسخت معرفت فطری و معرفت موهوبی در عالم ذر هستند. آنان آیات و روایات امور فطری را به میل و گرایش معنا کرده‌اند و به‌جای انگاره معرفت فطری انسان، ایده تمایل و گرایش فطری انسان به خداشناسی و خداجویی را مطرح کرده‌اند.۴

از همین‌ جا روشن می‌شود که اصطلاح «فطری» و «فطریات» در بیان اندیشوران نخستین اسلامی، لزوماً به معنای اصطلاح فطری و فطریات در منطق سینوی نیست؛ زیرا در علم منطق «فطریات» یکی از اقسام شش‌گانه۵ «یقینیات/

1.. نک: صفار، بصائرالدرجات، ج۱، ص۷۱؛ كلينی، الکافی، ج۲، ص۱۳.

2.. صفار، بصائرالدرجات، ج۱، ص۸۹؛ كلينی، الکافی، ج۱، ص۴۳۶.

3.. نک: علم الهدی، معرفة اللّه، ص۲۴۱ـ ۳۰۵.

4.. ‌‌شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات، ص۶۱؛ شریف مرتضی، جوابات المسائل الطرابلسیة، ص۱۹۳ـ۱۹۴.

5.. «یقینیات»، در منطق همان بدیهیات‌اند یا نظریه‌هایی که بازگشت به بدیهیات دارند. از این‌رو، منطق‌دانان مسلمان بدیهیات را - به حکم استقراء - شش مورد برشمرده‌اند: اولیات؛ مشاهدات؛ تجربیات؛ حدسیات؛ متواترات و فطریات (نک: ملاعبداللّه، الحاشیه، ص۱۱۱؛ علامه حلی، الجوهر النضید، ص۲۰۰).

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23340
صفحه از 285
پرینت  ارسال به