261
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

تأثیر از امامیه، همه معارف را اضطراری و غیراختیاری پنداشتند؛ هرچند به دلیل دیگر مبانی اعتزالی نتوانستند بسته معرفتی درست و حسابی تولید و از آن دفاع کنند. بنابراین، شاید این‌که فردی چون ثُمامة بن اشرس - از معتزلیان بغداد - بر خلاف استادش (بشر بن معتمر) همه معارف را اضطراری و غیراختیاری به شمار می‌آورد، در اثر رویارویی با برخی امامیان و به‌ویژه در اثر آشنایی با دیدگاه امام رضا علیه السلام باشد که از چند و چون نظریه صنع اللّه بودن معرفت از منظر امام رضا علیه السلام آگاه شد و آن ‌را دریافت کرد.

بعید نیست جاحظ به دلیل آگاهی کاملش از اقوال و دیدگاه‌های امامیه، همه معارف را اضطراری می‌دانست،۱ اما هنگامی که خواست بر اساس مبانی و مؤلفه‌های فکری اعتزال آن را نظریه‌پردازی کند، چون باوری به معرفت فطری نداشت به معرفت طبعی روی آورد و سعی کرد معرفت اضطراری را محملی برای نظریه استطاعت و اختیار معتزلی قرار دهد. با این حال، چون هم در مبانی و مبادی و هم در مرحله نظریه‌پردازی و تبیین، نقاط ضعف و ابهام پرشماری داشت و با برخی مبانی اعتزال، تناسب نداشت، مورد بی‌مهری اکثر معتزلی‌های پس از خود قرار گرفت و از همه طرف - چه از جانب اعتزال بصره و چه از جانب اعتزال بغداد - به آن تاخته شد و در بوته نقد و بررسی قرار گرفت.۲

1.. از ویژگی‌های بارز جاحظ، شناخت و آشنایی او با میراث کلام امامیه - به ویژه میراث فکری هشام بن حکم ـ است (نک: اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۳۳ و ۴۹۱).

2.. اشاره به این نکته ضروری است که تاکنون هر آنچه در خصوص معرفت اضطراری و اکتسابی گفته شد بر اساس تحلیلی بود که میان فرآیند و برآیند معرفت تفکیک می‌کرد. فرضیه و تحلیل دیگر آن است که در بحث معرفت، نباید میان فرآیند و برآیند تفکیک کرد؛ معرفتِ فطری و موهوبی - چه در مرحلۀ فرآیند و چه برآیند - اضطراری است و معرفت عقلی کلاً در فرآیند و برآیند اختیاری است. این فرضیه را دکتر امداد توران برای من مطرح کردند و یادآور شدند که در واقع خوانشی است اجتهادی از آیات و روایت معارف اضطراری؛ اما چون شواهد تاریخی مبنی بر این‌که امامیان نخستین نیز این‌گونه برداشت می‌کردند و چنین می‌اندیشیدند یافت نشد، این خوانش از آیات و روایات در این تحقیق که در واقع از نوع تحقیقات تاریخ کلامی است، مطرح و بررسی نشد و بدیهی است که تبیین، نقد و بررسی آن فرصتی فراخ‌تر و تحقیقی دیگر می‌طلبد.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
260

الِاضْطِرَارِ إِلَیْهِمْ‏ أَنَّهُمْ مَصْنُوعُونَ وَأَنَّ صَانِعَهُمْ غَیْرُهُمْ وَلَیْسَ مِثْلَهُم‏.۱

با این تفاوت که امامیان روایات متعددی درباره معارف به طور عموم و معرفة اللّه به طور خصوص، ذکر کرده‌اند و این تحقق معرفت غیراختیاری و با اندک التفات و توجه را با انگاره معرفت فطری سرشته شده در عالم ذر تبیین کرده‌اند؛ در حالی‌که ابوهذیل باوری به نظریه‌ معرفت فطری و سرشته شده در نهاد انسان‌ها نداشت و در نتیجه، مجبور بود نظریه خود را با بدیهی بودن وجود خداوند یا چیزی قریب به آن، به سرانجام برساند؛ از این‌رو، بعید نیست ابوهذیل در اثر مباحثه و مواجهه با هشام و از طریق او با آموزه‌های حضرات ائمه علیهم السلام آگاهی یافته و به وسع خود و متناسب با مبانی فکری خود از آن بهره برده است.

فردی چون بِشربن معتمر نیز به دلیل مراوده با امامیان و آشنایی‌اش با دیدگاه‌های متکلمان امامیه، و معیار و ملاک امامیان در مسئله معرفت اضطراری به‌خوبی دریافته بود که انگاره معرفت اضطراری در میان امامیه معرفت بدیهی و بی‌نیاز از نظر و استدلال نیست، بلکه معرفتی است که تحقق آن از حوزه اراده و اختیار انسان خارج است. این بود که با همان ملاک و معیار امامیان نخستین (غیراختیاری بودن معرفت) به موضوع معرفت پرداخت، هرچند بر اساس مبانی و اصول فکری اعتزال درصدد بود تا اثبات کند که همه معارف در انسان‌ها - حتی معارف حسی - ارادی و اختیاری‌اند. بلافاصله دیدگاه او مورد نقض و ابرام نسل بعدی از اهل اعتزال (اصحاب معارف) قرار گرفت، به طوری که بسان امامیه هم ملاک و معیار معرفت اضطراری را غیراختیاری به حساب آوردند و هم بر خلاف بِشر بن معتمر، معتقد شدند همه معارف، اضطراری‌اند.

از این‌رو، دور از ذهن نیست که گفته شود اصحاب معارف از اهل اعتزال به

1.. کلینی، الكافی، ج۱، ص۸۳ـ۸۴.

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23698
صفحه از 285
پرینت  ارسال به