259
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

حضور و یکه‌تازی معتزله که همزمان با فشار بر شیعه و تا اندازه‌ای اهل حدیث بود، سبب شد تا ساختار و درون‌مایه کلام اسلامی رنگ معتزلی به خود بگیرد.۱

از این‌رو، بنا به شواهد بجا مانده و تحلیل گفتمان متکلمان امامیه در بغداد، می‌توان گفت: متکلمان امامی در مدرسه بغداد به دلیل دورافتادگی از میراث کلامی متکلمان کوفه، با قرائت معتزلی و از دریچه نگاه آنان به مسئله معرفت اضطراری نگریستند و به نقد و بررسی آن همت گماشتند و از معرفت اضطراری روی برگرداندند و در مقابل، بزرگانی چون ‌شیخ مفید تلاش کردند تا نظریه معرفت اکتسابی را هماهنگ با روایات اهل بیت علیهم السلام و همسو با آنها نشان دهند؛ در حالی که اندیشوران نخستین امامی در کوفه، نه‌تنها دارای انگاره مستقل در موضوع معرفت بودند و آن ‌را نظریه‌پردازی کردند، بلکه دیدگاه آنان در مسئله معرفت و واجب نخستین، در متکلمان و نظریه‌پردازانِ نخستینِ معتزلی اثرگذار بود. بر این اساس، شاهدیم فردی چون ابوهذیل علاف - احتمالاً به دلیل مراوده و مواجهه با امامیانی چون هشام بن حکم - بسان متکلمان امامی، معرفة اللّه را از مدار تکلیف نخستین خارج ساخت تا به چالش‌های آن مبتلا نشود.

از این‌رو، کوشش کرد معرفة اللّه را به نوعی ضروری به شمار آورد تا مشمول تکلیف و اکتساب نباشد و از این رهگذر چالش‌های معرفة اللّه اکتسابی و نیز واجب نخستین را همراه نداشته باشد. از این‌رو، می‌بینیم نظریه ابوهذیل در معرفة اللّه - که معرفة اللّه خود به‌ خود و یا با اندک التفاتی حاصل می‌شود - همخوانی زیادی با روایتی که هشام بن حکم از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده است، دارد:

۰.عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّه علیه السلام‏ أَنَّهُ قَالَ لِلزِّنْدِیقِ حِینَ سَأَلَهُ مَا هُو؟َ قَال:‏ هُوَ شَیْ‏ءٌ بِخِلافِ الأَشْیَاء... فَلَمْ یَکُنْ بُدٌّ مِنْ إِثْبَاتِ الصَّانِعِ؛ لِوُجُودِ الْمَصْنُوعِینَ و

1.. سبحانی، «کلام امامیه: ریشه و رویش‌ها»، ص۲۸ـ۳۰.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
258

بنیادی «خردگرایی و اختیارگرایی» مراعات شود، به طوری که از منظر امامیه اضطراری بودن برآیندِ معرفت، هیچ منافاتی با اصل خِرَدورزی و تعقل در مرحله فرآیندِ معرفت ندارد؛ همان‌گونه که با اصل اختیار و آزادی اراده نیز منافاتی ندارد. بنابراین، در دستگاه معرفتی امامیه، گرچه حصول و تحقق معرفت، فعل و صنع خداوند و اصطلاحاً اضطراری ا‌ست، ولی تعقل و خِرَدورزی همراه با اختیار انسان در مرحله تحصیل مقدمات معرفت، بی‌تأثیر در تحقق یا عدم تحقق معرفت از سوی خداوند نیست.

کلام امامیه پس از سپری کردن دوران تأسیس در سده نخست هجری و با توسعه نظریه‌پردازانه آن در سده دوم هجری در کوفه، دچار وقفه و رکودی شده بود که تا برآمدن ‌شیخ مفید در بغداد، آن اعتبار پیشین را باز نیافت. البته، کلام امامیه در پایان سده سوم و با ظهور نوبختیان در بغداد، بار دیگر به‌صورت محدود به صحنه بازگشت و با افت و خیزهایی تا دوران ‌شیخ مفید ادامه یافت، اما همین فترت و رکود که نزدیک به یک سده به درازا کشید، سبب شد تا جریان کلامی کوفه که بر بنیادهای نصوص دینی به نظریه‌پردازی می‌پرداخت، دچار سستی شده و حرکت جدید کلامی امامیه در بغداد با فاصله‌ای بیشتر از درون‌مایه‌های وحیانی و همدلی افزون‌تر با ادبیات کلامی روز که در آن زمان غلبه با معتزله بود، به تبیین و دفاع از مدرسه اهل‌بیت علیهم السلام بپردازد.

در دوره رکود، هرچند شاهد حضور متکلمانی اندک در این‌جا و آن‌جا هستیم، ولی پراکندگی و ناشناختگی آنان نشان می‌دهد که در این دوره هیچ مدرسه یا سنت کلامی‌ای در امامیه وجود ندارد.

نکته مهم آن است که این دوره درست همزمان با عصری است که معتزلیان با برخورداری از موقعیت سیاسی و فرهنگی خود از زمان منصور عباسی تا مأمون و معتصم، توانستند دانش کلام را بر مذاق خویش تدوین کرده و بسط دهند. همین

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23746
صفحه از 285
پرینت  ارسال به