251
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

در بغداد آن بود ‌که چون معیار و ملاک شیوخ معتزلی در معرفت اضطراری مورد پذیرش قرار گرفت و از معیار امامیان نخستین فاصله گرفته شد، نظریه معرفت اضطراری به معنای عام انکار شد و مخالف تعقل به شمار آمد؛ از این‌رو، به توجیه روایات معارف اضطراری پرداختند. بر این مبنا و معیار در مسئله معرفت اضطراری که در مدرسه بغداد مدّ نظر بود، ابوسهل نوبختی، به اکتسابی بودن همه معارف معتقد شد، اما ابومحمد نوبختی - ‌تنها در موضوع معرفة اللّه - به امکان اضطراری و اکتسابی بودن آن اعتقاد داشت. در میان شاگردان نوبختی‌ها (ناشی اصغر، سوسنجردی و ابوالجیش)، هرچند دلیل یا شاهد مجزایی که گویای دیدگاه آنان باشد، یافت نشد، اما با در نظر گرفتن رویکرد عقل‌گرایانه آنان و با توجه به دیدگاه استادشان (ابوسهل) که به اکتسابی بودن همه معارف باور داشت، به احتمال فراوان آنان نیز مانند استادشان، به معرفت اکتسابی باور داشتند.

با آغاز دوران شکوفایی کلام امامیه در بغداد، ‌شیخ مفید و شاگردان برجسته‌اش سید مرتضی و شیخ طوسی، به اکتسابی و عقلی بودن معارف اعتقاد راسخ داشتند و از منکران و مخالفان جدّی اندیشه معرفت اضطراری بودند.

معرفت اضطراری خاص

امامیان نخستین، افزون بر باور به اضطراری بودن همه معارف، در خصوص معرفة اللّه اعتقاد به نوع خاصی از اضطراری بودن (غیراختیاری) داشتند که از آن با عنوان معرفت اضطراری خاص یاد کردیم. این نوع معرفت اضطراری افزون بر ویژگی‌های اضطراری عام، ویژ‌گی‌هایی به جهت خاص بودن موضوعش دارد و آن این‌که معرفة اللّه در عالمی موسوم به عالم ذر به انسان عطا شده و نتیجه آن در فطرت و نهاد انسان‌ها باقی‌ مانده است.

این نوع معرفت افزون بر اضطراری بودن، معرفتی فراتر از عقل و وهم و خیال


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
250

بین الامرینی که نقش اراده و اختیار انسان در حصول معرفت (برایند معرفت) حداقلی و ناچیز است. به حدّی که در شرع نادیده گرفته شده و بر آن تکلیف و ثواب و عقابی تدارک دیده نشده است. بنابراین، خداوند معرفت را تفضّل می‌کند و در قبال حصول آن، ثواب تفضّلی و تطوّلی (نه استحقاقی) عنایت می‌کند.

اصحاب حدیث نیز بر اساس مبانی فکری و اعتقادی خود، نه‌تنها همه معارف بلکه همه افعال انسان را صنع اللّه می‌دانستند؛ به این معنا که ایجاد معرفت در انسان‌ها را - مانند دیگر افعال و اعمال انسان‌ها - مخلوق خداوند متعال و تقدیر شده از سوی او می‌دانستند. از تفاوت‌های مهم دیدگاه امامیان نخستین با دیدگاه اصحاب حدیث آن بود که اهل حدیث بر اساس مبانی فکری‌شان، نه‌تنها حصول معرفت (برآیند معرفت) را فعل اللّه می‌دانستند، بلکه مقدمات و فرآیند معرفت را نیز فعل اللّه و بر اساس نظام «قَدَر» دانسته و آن ‌را مخلوق پرودگار می‌دانستند، در حالی که امامیان، تنها برآیند معرفت را صنع اللّه می‌خواندند، اما فرآیند معرفت را فعل اختیاری انسان می‌دانستند؛ البته، با همان مبنای امرٌ بین الامرینی خودشان.

از معتزلیان به جز اصحاب معارف، کسی باور به اضطراری بودن همه معارف نداشت. بشر بن معتمر و پیروانش همه معارف بشری را اختیاری دانسته و در واقع، منکر معارف اضطراری بودند. کسانی چون ابوهذیل علّاف معرفة اللّه را اضطراری و بقیه معارف - حتی معارف حسی - را اختیاری می‌خواندند. نظام همه معارف دینی و غیردینی - به جز معارف به دست آمده از طریق حواس - را اختیاری می‌دانست. اصحاب معارف از معتزله به جلوداری جاحظ، همه معارف را اضطراری و در طی فرایندی طبعی می‌دانستند و بر آن بودند، در حصول و تحقق معرفت در انسان، اموری غیرارادی (طبعی و غیرطبعی) دخیل است؛ از این‌رو، معرفت تحت سلطه و اختیار انسان نیست.

نتیجه بررسی تطور و تحول اندیشه معرفت اضطراری در مدرسه کلامی امامیه

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23615
صفحه از 285
پرینت  ارسال به