بین الامرینی که نقش اراده و اختیار انسان در حصول معرفت (برایند معرفت) حداقلی و ناچیز است. به حدّی که در شرع نادیده گرفته شده و بر آن تکلیف و ثواب و عقابی تدارک دیده نشده است. بنابراین، خداوند معرفت را تفضّل میکند و در قبال حصول آن، ثواب تفضّلی و تطوّلی (نه استحقاقی) عنایت میکند.
اصحاب حدیث نیز بر اساس مبانی فکری و اعتقادی خود، نهتنها همه معارف بلکه همه افعال انسان را صنع اللّه میدانستند؛ به این معنا که ایجاد معرفت در انسانها را - مانند دیگر افعال و اعمال انسانها - مخلوق خداوند متعال و تقدیر شده از سوی او میدانستند. از تفاوتهای مهم دیدگاه امامیان نخستین با دیدگاه اصحاب حدیث آن بود که اهل حدیث بر اساس مبانی فکریشان، نهتنها حصول معرفت (برآیند معرفت) را فعل اللّه میدانستند، بلکه مقدمات و فرآیند معرفت را نیز فعل اللّه و بر اساس نظام «قَدَر» دانسته و آن را مخلوق پرودگار میدانستند، در حالی که امامیان، تنها برآیند معرفت را صنع اللّه میخواندند، اما فرآیند معرفت را فعل اختیاری انسان میدانستند؛ البته، با همان مبنای امرٌ بین الامرینی خودشان.
از معتزلیان به جز اصحاب معارف، کسی باور به اضطراری بودن همه معارف نداشت. بشر بن معتمر و پیروانش همه معارف بشری را اختیاری دانسته و در واقع، منکر معارف اضطراری بودند. کسانی چون ابوهذیل علّاف معرفة اللّه را اضطراری و بقیه معارف - حتی معارف حسی - را اختیاری میخواندند. نظام همه معارف دینی و غیردینی - به جز معارف به دست آمده از طریق حواس - را اختیاری میدانست. اصحاب معارف از معتزله به جلوداری جاحظ، همه معارف را اضطراری و در طی فرایندی طبعی میدانستند و بر آن بودند، در حصول و تحقق معرفت در انسان، اموری غیرارادی (طبعی و غیرطبعی) دخیل است؛ از اینرو، معرفت تحت سلطه و اختیار انسان نیست.
نتیجه بررسی تطور و تحول اندیشه معرفت اضطراری در مدرسه کلامی امامیه