245
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

نتیجه‌گیری

نتیجه بررسی تطور و تحول اندیشه معرفت اضطراری در مدرسه کلامی امامیه در بغداد در بازه زمانی نوبختیان تا شیخ طوسی آن است ‌که چون معیار و ملاک شیوخ معتزلی در معرفت اضطراری مورد توجه قرار گرفت و خواسته یا ناخواسته از معیار امامیان نخستین فاصله گرفته شد و در نظریه‌پردازی‌های عقل‌گرایانه بغدادی‌ها در هماوردی با معتزله، ادبیات رایج معتزله در خوانش معرفت اضطراری مدّ نظر گرفته شد، نه‌تنها نظریه معرفت اضطراری امامیانِ نخستین به معنای عام، بلکه معرفت اضطراری (فطری) به معنای خاص نیز مورد انکار قرار گرفت و مخالفِ تعقل به شمار آمد، در حالی‌که - چنان‌که در فصل‌های پیشین بیان شد - نظریه معرفت اضطراری امامیان نخستین تضادی با تعقل و تفکر نداشت، بلکه معرفت را در مرحله برآیند، صنعِ خداوند (نه فعل انسان) می‌دانست و از این‌رو، آن‌را اضطراری و غیراختیاری به شمار می‌آورد و گرنه معرفت در مرحله فرآیند و تحصیل مقدمات را نه‌تنها در حیطه اراده و اختیار انسان به حساب می‌آورد، بلکه در مواردی حکم به وجوبِ طلب علم و استدلال و نظر می‌کرد.

بر اساس این مبنا و معیار در مسئله معرفت اضطراری که در مدرسه بغداد مدّ نظر بود، ابوسهل نوبختی، به اکتسابی بودن همه معارف معتقد شد، اما ابومحمد نوبختی، تنها در موضوع معرفة اللّه، به امکان اضطراری و اکتسابی بودن آن اعتقاد داشت. در میان شاگردان نوبختی‌ها (ناشی اصغر، سوسنجردی و ابوالجیش)، هرچند دلیل یا شاهد مجزایی که گویای دیدگاه آنان باشد، نیست، اما با در نظر گرفتن رویکرد عقل‌گرایانه آنان و با توجه به دیدگاه استادشان (ابوسهل) که به اکتسابی بودن همه معارف باور داشت، به احتمال فراوان آنان نیز همانند استاد خود، به معرفت اکتسابی باور داشتند.

با آغاز دوران شکوفایی کلام امامیه در بغداد، ‌شیخ مفید و شاگردان برجسته‌اش


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
244

احتمال دارد از خارج، از طریق شنیدنِ تهدیدى که یکى به دیگرى مى‏کند، یا از طریق گوش دادن به سخنان مردمان که یک‌دیگر را به بى‏ایمانى و کیفرى که نتیجه آن است بیم مى‏دهند و یا در نفسِ خودش هنگامی که نشانه‌های خوف را می‌بیند، حاصل شود.

بنابراین، خوف، موجب می‌شود معرفة اللّه بر هر مکلفی واجب شود و چون معرفت خداوند ‌جز از طریق نظر و تفکر حاصل نمی‌شود، پس نخستین تکلیفِ بندگان، وجوب نظر و استدلال برای شناخت خداوند است.۱

با این حال، در نظام فکری شیخ طوسی، اگر به‌صورت عادی این خوف در شخصی ایجاد نشود، خداوند متعال به نوعی خوف را در دل آن شخص ایجاد می‌کند که به آن اصطلاحاً «خاطر» گفته می‌شود. خاطر یا از طریق کلامی است که در گوشش می‌شنود، یا در هوا ایجاد می‌شود و یا از طریق ارسال شخصی است که او را می‌ترساند و ترس را در او ایجاد می‌کند؛ به هر حال، پس از حاصل شدن خوف، نظر و تفکر واجب می‌شود.۲ بنابراین، معرفة اللّه بر هر مکلفی واجب است؛ زیرا علم به استحقاق ثواب و عقاب که برای مکلّفان لطف است،‌ تنها با معرفت خداوند و صفاتش تمام می‌شود.

شیخ طوسی پس از آن‌که معرفة اللّه را به این‌ دلیل که لطف در تکالیفْ تنها با آن تمام می‌شود، واجب دانست، بیان می‌کند: «معرفت ضروری» در لطف بودن جایگزین «معرفت اکتسابی» نمی‌شود. سپس بیان می‌کند: اگر هم معرفت اضطراری لطف باشد، لطف بودن معرفتِ اکتسابی مؤکد است؛ زیرا مشقت و تکلّفش بیشتر است.۳

1.. شیخ طوسی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص۱۸۷.

2.. همان، ص۱۸۸ـ‌۱۸۹.

3.. همان، ص۱۹۰ـ‌۱۹۱.

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23484
صفحه از 285
پرینت  ارسال به