احتمال دارد از خارج، از طریق شنیدنِ تهدیدى که یکى به دیگرى مىکند، یا از طریق گوش دادن به سخنان مردمان که یکدیگر را به بىایمانى و کیفرى که نتیجه آن است بیم مىدهند و یا در نفسِ خودش هنگامی که نشانههای خوف را میبیند، حاصل شود.
بنابراین، خوف، موجب میشود معرفة اللّه بر هر مکلفی واجب شود و چون معرفت خداوند جز از طریق نظر و تفکر حاصل نمیشود، پس نخستین تکلیفِ بندگان، وجوب نظر و استدلال برای شناخت خداوند است.۱
با این حال، در نظام فکری شیخ طوسی، اگر بهصورت عادی این خوف در شخصی ایجاد نشود، خداوند متعال به نوعی خوف را در دل آن شخص ایجاد میکند که به آن اصطلاحاً «خاطر» گفته میشود. خاطر یا از طریق کلامی است که در گوشش میشنود، یا در هوا ایجاد میشود و یا از طریق ارسال شخصی است که او را میترساند و ترس را در او ایجاد میکند؛ به هر حال، پس از حاصل شدن خوف، نظر و تفکر واجب میشود.۲ بنابراین، معرفة اللّه بر هر مکلفی واجب است؛ زیرا علم به استحقاق ثواب و عقاب که برای مکلّفان لطف است، تنها با معرفت خداوند و صفاتش تمام میشود.
شیخ طوسی پس از آنکه معرفة اللّه را به این دلیل که لطف در تکالیفْ تنها با آن تمام میشود، واجب دانست، بیان میکند: «معرفت ضروری» در لطف بودن جایگزین «معرفت اکتسابی» نمیشود. سپس بیان میکند: اگر هم معرفت اضطراری لطف باشد، لطف بودن معرفتِ اکتسابی مؤکد است؛ زیرا مشقت و تکلّفش بیشتر است.۳