243
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

اما این‌که بسیاری از استدلال‌های متکلمان در زمان صحابه و تابعین نبوده، این استدلال درباره بسیاری از فروعات فقهی نیز صادق است؛ یعنی بسیاری از استدلال‌های فقها در زمان صحابه و تابعین نبوده است. بنابراین، باید بگوییم برای عوام و غیرمتخصصان، علم اجمالی کفایت می‌کند و تا زمانی که شبهات، آنها را به شک و تحیّر نیندازند، همین مقدار کافی است و اگر شبهه‌ای وارد شود، در حدّ رفع همان شبهه باید تلاش کنند و پی‌گیر باشند و این در مورد افراد، به اختلاف احوال آنان متفاوت است.۱

شیخ طوسی در تبیین اکتسابی و عقلی بودن معرفت می‌گوید: «معرفت» همان «علم» است۲ و علمْ آن چیزی است که سکون و آرامش نفس را به همراه دارد و علم بر دو نوع است: ضروری و اکتسابی؛ علم ضروری، علمی است که فعلِ غیرِ ما در ماست و در اختیار ما نیست، اما علم مکتسب از افعال خود ماست.۳ سپس بیان می‌کند: «نظر» همان «تفکر» است و تفکر یعنی تأمل کردن در یک چیز. اما درباره این‌که چرا نظر و تفکر بر انسان واجب است، مانند سید مرتضی می‌گوید: دلیل وجوب نظر و فکر، خوف و ترس از ضرری است که در ترکِ آن وجود دارد، به‌گونه‌ای که این ترسِ نفسانی، تنها با نظر و تفکر برطرف می‌شود. این ترس،

1.. شیخ طوسی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص۴۵ـ‌۴۷.

2.. این مطلب در ردّ نظریۀ رمّانی است که معرفت را غیر از علم می‌داند. از دیدگاه رمّانی، معرفت چیزی است که شی‌ء به وسیلۀ آن - به نحو تفصیلی - تبیین می‌شود، اما علم چیزی است که به وسیلۀ آن شیء به اجمال تبیین می‌شود (نک: شیخ طوسی، التبیان، ج۲، ص۲۱، ۷۳ و۳۲۷).

3.. شیخ طوسی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص۱۷۹-‌۱۸۰. ناگفته نماند معیار اضطراری بودن معرفت از منظر شیخ طوسی و دیگر بزرگان بغداد، بی‌نیازی از نظر و استدلال است. و چون در دیدگاه شیخ طوسی و سیدمرتضی، فاعل معرفت اضطراری که نیازی به نظر و فکر ندارد، خود انسان نیست، در تعریف معرفت ضروری به «فعل غیرما در ما» اشاره کرده است. در واقع، این در مقابل دیدگاه بِشر بن معتمر است که حتی معرفت‌های حسی را هم فعل خود ما می‌دانست.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
242

ضروری بود، حضرت ابراهیم علیه السلام پس از انکار الوهیت ستارگان، ماه و خورشید، به استدلال احتیاجی نداشت، بلکه با آنان می‌بایست چنین صحبت می‌کرد: چگونه ستارگان را می‌پرستید، در حالی که بالضروره می‌دانید آنها حادث‌اند؟! در حالی‌که حضرت ابراهیم پس از انکار خدایانشان، با استدلال با آنان احتجاج کرد.۱

شیخ طوسی درباره تقلید هم می‌گوید:

۰.راه تقلید اگر بدون استدلال و حجت باشد، عقلاً قبیح است و اگر از راه حجت و استدلال باشد، همان راه «نظر و استدلال» خواهد بود؛ بنابراین، تقلید بدونِ دلیل حتی اگر از موحّد هم باشد، ارزشمندتر از تقلیدکردنِ ملحد نخواهد بود.۲

وی با اشاره به شبهات معتقدان به ضروری بودن خداشناسی به این‌که اگر خداوند تنها از راه استدلال نظری و تفکر شناخته می‌شد، لازمه‌اش آن بود که ایمانِ بسیاری از عوام (و حتی برخی فقها، ادبا و نیز ایمان اکثر صحابه و تابعین)، ناصحیح و باطل باشد، چون از راه استدلال نظری به خداشناسی نرسیده‌اند و در این‌صورت تنها برخی از متکلمان و اهل استدلال، ایمان درست و صحیح باید داشته باشند، چنین پاسخ می‌گوید: این غلط فاحش و مغالطه است، زیرا منظور از استدلال و نظر، مناظره و محاجه نیست که متکلمان انجام می‌دهند، بلکه منظور وجوب نظر و فکر در ادله توحید، عدل و دیگر اصول اعتقادی است که در قرآن تنبّه به آن فراوان آمده و در بسیاری از موارد، به تفکر و نظر سفارش کرده است و این‌که مؤمن در درون خود با حجت و دلیل به اعتقادش رسیده باشد؛ در حالی که در کلامِ بسیاری از صحابه و تابعین و حتی مردمِ عوام، استدلال‌هایی برای اثبات توحید دیده می‌شود.۳

1.. همان، ص۱۰۷، ۴۳۸.

2.. شیخ طوسی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص۴۰.

3.. همان، ص۴۱ـ۴۴.

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23577
صفحه از 285
پرینت  ارسال به