23
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

داشت. همچنین از جمله دلایل وازنش معرفت اضطراری از سوی برخی متکلمان معتزلی و سپس امامی، احساس منافات معرفتِ اضطراری با اختیار و آزادی اراده انسان و با تعقل و تفکر و سرانجام منافات آن با ظاهر برخی دیگر از آیات و روایات بوده است.

از آن‌جا که موضوع تحقیق پیش‌رو بررسی انگاره معرفت اضطراری در اندیشه‌های نخستین اسلامی (امامیه، اهل حدیث و معتزله) و نیز بررسی تحولات و تطورات اندیشه‌ای آنان است، ضروری است تا روشِ تحقیقِ حاضر متناسب با پژوهش‌های تاریخِ کلامی باشد که مسئله و فرضیه آن تحلیل و بررسی انگاره‌های کلامی و تحولات و تطورات آنها در متن تاریخ فکر و اندیشه جریان‌های فکری اسلامی است.

در بررسی‌های تاریخ اندیشه، نخستین و ابتدایی‌ترین منابع دسترسی به آراء و افکار مختلف، آثاری است که در سده‌های نخستین اسلامی برای همین منظور به نگارش درآمده‌اند و در اصطلاح به آنها «مقالات‌نگاری» گفته می‌شود؛ مانند کتاب مقالات الاسلامیین ابوالحسن اشعری یا کتاب اوائل المقالات ‌شیخ مفید؛ البته، در این نوع نگارش‌ها کمتر به ادله اقوال و اندیشه‌ها پرداخته شده است و بیشتر تلاش شده فهرستی از اندیشه‌های فرقه‌ها و صاحبان اندیشه‌های مختلف گردآوری شود. از دیگر منابع مهم بررسی تاریخ اندیشه، کتاب‌های اعتقادی اشخاص و جریان‌های فکری بوده‌اند که معمولاً از جانب خود صاحبان عقیده به نگارش در می‌آمدند و دربرگیرنده نظام اعتقادی اشخاص یا مذاهب فکری و کلامی بودند؛ مانند کتاب الاعتقادات شیخ صدوق، یا کتاب العقیده احمد بن حنبل. همچنین از مهم‌ترین منابع بررسی تاریخ فکر و اندیشه کلامی اندیشوران نخستین اسلامی، کتاب‌های کلامی و استدلالی متکلمانی است که افزون بر سیاهه اعتقادات و باورهای کلامی، مشتمل بر ادله، شواهد اعتقادی و باورهاست و نیز دربرگیرنده دلایل رد و انکار


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
22

ب) جمهور امامیه در دو مدرسه کلامی کوفه و قم با ملاک غیراختیاری بودن، به معرفت اضطراری باور داشتند، این باور به تدریج در مدرسه کلامی بغداد دچار تحول شد و معیار معرفت اضطراری نزد آنان بی‌نیازی از نظر و استدلال بود. سرانجام، در دوران ‌شیخ مفید و سپس سید مرتضی و شیخ طوسی، معرفت اضطراری به صراحت انکار شد و تنها معرفت اکتسابی و عقلی مورد تأکید قرار گرفت.

معیار اصحاب حدیث نیز در اضطراری بودن معارف، إلجایی و غیراختیاری بودن معرفت بود. آنان بر همین مبنا، «معرفت» را صُنع و فعل خداوند به شمار می‌آوردند. در بین شیوخ معتزلی ابوهذیل علّاف معیار معرفت ضروری را همان غیراختیاری بودن معرفت می‌دانست و بر اساس همین معیار، اصل معرفة اللّه را ضروری می‌دانست، ولی دیگر علوم - حتی علوم به دست آمده از طریق حواس - را اختیاری و اکتسابی برمی‌‌شمرد، اما معیار معرفت اضطراری از منظر نظّام، بی‌نیازی از نظر و فکر بود و از همین‌روی، تنها معارف حسی را ضروری خواند و دیگر معارف نظری را که به نوعی نیازمند نظر، فکر و استدلال‌اند، اکتسابی برشمرد.

بشربن معتمر نیز معیار اضطراری بودن معرفت را غیر ارادی و غیر اختیاری بودن آن دانست و با توجه به آن، همه معارف بشری را اکتسابی دانست. با همین معیار گروهی دیگر از معتزلیان موسوم به «اصحاب المعارف» همه معارف را اضطراری و غیراختیاری ‌دانستند. معیار معرفت اضطراری بار دیگر در نسل‌های متأخر معتزله به همان معیار بی‌نیازی از استدلال و نظر بازگشت و بزرگانی چون ابوعلی و ابوهاشم جبّایی، ابوالقاسم کعبی و شاگردان آنان به جز «معارف به دست آمده از حواس» را اکتسابی و غیراضطراری دانستند.

ج) از جمله دلایل پذیرش معرفت اضطراری از سوی عالمان اسلامی، متون اسلامی (آیات و روایات) و مشکلاتی‌ بود که در نظریه اکتسابی بودن معرفت وجود

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23709
صفحه از 285
پرینت  ارسال به