اضطراری، یکی از اقوال مطرح درباره معرفة اللّه بوده و پیروانی نیز داشته است؛ برای مثال، برخی معرفت و شناخت خداوند را برای انبیاء و اولیاء اضطراری میدانستند، اما برای انسانهای عادی معرفت خداوند را اکتسابی و نیازمند کسب از راه نظر و استدلال میدانستند.۱
پیداست که ملاک و معیار اضطراری بودن معرفت از منظر ابومحمد نوبختی، همان ملاک و معیار معرفت اضطراری معتزلیانی چون نظّام، ابوعلی جبّایی و ابوالقاسم کعبی است؛ یعنی ملاک اضطرار بودن معرفت، بینیازی از نظر و استدلال است، نه معیار غیراختیاری و إلجایی بودن که اصحاب نخستین امامیه، اصحاب حدیث و برخی مشایخ معتزلی چون ابوهذیل علاف آن را مدّ نظر داشتند.
اما اینکه چرا ابو محمد معتقد بوده تکلیف و امر به معرفة اللّه جایز نیست - چه معرفت اکتسابی باشد و چه اضطراری - احتمالاً به این دلیل است که معتقد بود اگر معرفة اللّه اضطراری باشد (چنانکه از دیدگاه او ممکن است برای برخی اضطراری حاصل شود یا در یک سطح از معرفت اضطراری باشد)، دیگر امر به آن معنا ندارد؛ چون معرفت حاصل است و اگر معرفة اللّه اکتسابی باشد، دو صورت دارد: یا همانگونه که گفته شد لایهای از معرفت را اضطراری و لایه دیگر را اکتسابی میداند، در این صورت به جهت آنکه اصل وجود خداوند متعال اضطراری است، امر به معرفت و وجوب نظر، بیمعنا خواهد بود و یا آنکه معرفة اللّه را برای گروهی از انسانها اکتسابی میداند که در این صورت، او همرأی با کسانی است که تکلیف به معرفة اللّه را جایز نمیدانند؛ با این استدلال که مکلّف در حال تکلیف، یا علم به مأمورٌ به (معرفة اللّه) دارد و یا ندارد؛ اگر علم به آن نداشته باشد تکلیف و امر به آن تکلیفِ «ما لایطاق» است (با این استدلال که «التکلیف بما لایُعلم، تکلیفٌ بما