اضطراری را با ادبیات رایج معتزله و با ملاک و معیار آنان مینگریستند، و نیز به جهت توجه به بخشی از آیات و روایات مرتبط با نظریه معرفت اکتسابی، کمکم دستخوش تغییر شد؛ به طوری که انگاره اضطراری بودن معارف در دوران شیخ مفید و سپس سید مرتضی و شیخ طوسی، مورد انکار قرار گرفت و تنها «معرفت اکتسابی» مورد پذیرش و تأیید قرار گرفت.
بنابراین، پژوهش حاضر میکوشد تبیین کاملی از دیدگاه امامیان نخستین درباره معرفت اضطراری به دست دهد و ضمن مقایسه دیدگاه آنان با دیدگاه معرفت اضطراری اهل حدیث و معتزله، چگونگی و چرایی تحول و تغییر معرفت اضطراری در مدرسه بغداد را نشان دهد. در ضمن، معانی مختلف معرفت اضطراری و معیارهای متفاوت آن نیز از منظر جریانهای فکری مختلف بررسی و تبیین خواهد شد.
اما پرسش اصلی پژوهش حاضر آن است که معرفت اضطراری در منظومه معرفتی اندیشمندان امامیه چه معانی و مختصاتی داشت؟ و نقش آن در معرفت کلامی و نسبت آن با معرفت اکتسابی چه بود؟
پاسخ این پرسش خود به خود مستلزم بررسی پرسشهای فرعیِ دیگری است؛ از جمله: الف) مفهوم و معنای معرفت اضطراری و ملاک و معیار آن در مقابل معرفت اکتسابی چیست؟ معرفت اضطراری در اندیشه اندیشمندان نخستین اسلامی چه نسبتی با معرفت اضطراری در منطق ارسطویی دارد؟ ب) معرفت اضطراری در دیدگاه امامیه و اهل حدیث و معتزله چه تطوراتی داشته است؟ ج) دلایل پذیرش یا وازنش نظریه معرفت اضطراری از سوی معتزلیان و امامیان متأخر چه بود؟ د) در مقام مقایسه چه نسبتی بین اندیشه امامیه، معتزله و اهل حدیث در خصوص معرفت اضطراری هست؟
فرضیه اصلی پژوهش پیشرو، آن است که نظریه معرفت اضطراری در میان