اما خداوند هم داعی و خاطر، انجام و ترک را آفریده تا آدمی با شرایط مساوی و با اختیار کامل انجام یا ترک را انتخاب کند؛ در نتیجه، با اختیار و اراده خویش یا مؤمن میشود یا کافر و ملحد. پس همه انسانها مکلّف هستند که خداوند را بشناسند و این نخستین تکلیف آنهاست.
معمّر بن عباد سُلمی
معمر بن عباد سلمی (م ۲۱۵/ ۲۲۰) که یکی دیگر از اندیشوران اعتزال و هم طبقه با نظّام است، با همان ملاک و معیار اضطراری بودن معرفت (بینیازی از نظر و استدلال)، افزون بر معارف به دست آمده از حواس پنجگانه و نیز معرفت به دست آمده از طریق اخبار و در مقام تخاطب، معرفت و شناخت انسان به احوالات نفسانیاش و همچنین معرفت انسان به برخی معارف ابتدایی و بدیهی مانند اینکه انسان از دو حال خارج نیست: یا قدیم است و یا حادث، را ضروری میدانست۱ و چون انسان معرفت دارد بر اینکه قدیم نیست، بالضرورة و بدون نیاز به استدلال و برهان، متوجه میشود حادث و مخلوق است و از این رهگذر به شناخت آفریننده خود پی میبرد.۲
در نتیجه، او برخلاف نظّام و همسو با ابوهذیل، اصل وجود صانع را ضروری میدانست؛ به این معنا که اصل وجود خداوند (صانع عالم) نیازی به نظر و استدلال ندارد.۳