مطالعه منابع اسلامی نشان میدهد شادکامی در اسلام، دو مؤلفه دارد: یکی «نشاط» و دیگری «رضا». در توضیح این دو مؤلفه باید گفت که ساختار شادکامی از یک سو باید با تعریف سعادت، و از سوی دیگر باید با واقعیتهای زندگی متناسب باشد. سعادت، بر اساس تعریف، سه مؤلفه اساسی دارد: خیر، سرور و پایداری. خیر، مربوط به ماهیّت آن چیزی است که انسان در زندگی با آن روبهرو میشود و سرور، به بُعد هیجانی زندگی اشاره دارد و پایداری، به بُعد زمانی آن دو. بنابراین، سعادت وقتی به دست میآید که از یک سو رَوَند زندگی مبتنی بر خیر باشد و از سوی دیگر با سرور و خرسندی همراه باشد و در عین حال، این دو پایدار باشند، نه مقطعی و موقتی. پس سعادت، حالتی است پایدار از زندگیِ شاد (سرور) و خوب (خیر).
اگر بخواهیم زندگیِ خیر و خیر بودن زندگی را در عینیت آن بهروشنی ببینیم، باید ابعاد مختلف زندگی را بررسی کنیم. زندگی از یک منظر به دو بخش «رویداد»ها و «تکلیف»ها تقسیم میشود. مراد از رویدادها، رخدادهای خوشایند و ناخوشایند زندگی بوده و مراد از تکلیفها، قوانین و وظایف بایدی و نبایدی زندگی است. بنابراین، زندگیِ خیر آن است که همه این ابعاد چهارگانه، مبتنی بر خیر باشند؛ چه نعمتی که باید از آن استفاده کرد (خوشایندها) یا نقمتی که باید آن را تحمل کرد (ناخوشایندها) و چه امر لذتبخشی که باید آن را ترک گفت (نبایدها) و یا کار محنتآوری که باید آن را انجام داد (بایدها). از مجموعه این چهار موقعیّت، در ادبیّات دین، با تعبیر «قضا» یاد میشود.
بر اساس متون دینی، واکنشی که انسان باید در برابر قضای الهی داشته باشد، رضامندی است و همانگونه که در آینده خواهیم گفت، این بدان جهت است که قضای الهی مبتنی بر خیر است. از این رو، هر چهار موقعیّت یادشده زندگی، خیر هستند. از این رو، انسان باید از آنها راضی باشد. آنچه تا کنون گذشت، مؤلّفه رضامندی در شادکامی را توضیح داد، اما مؤلّفه نشاط نیز با سرور در تعریف هماهنگ است و البتّه این هر دو، باید پایدار باشند که با شرایط خاصّی که بیان خواهند شد، حاصل میآیند۱.