59
تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی

می‌‌شده‌‌اند، ولو تنها با رویکردی جدلی؛ این همچنین به شیوه‌‌ای خنثی‌‌شده (یا «پنجه‌‌کشیده»[۱]، به تعبیرِ بسیار مناسبِ [[ولید]] صالح)۲ هم انجام می‌‌شده است؛ چنان‌‌که در مثالی که [[ولید]] صالح درباره محبت خاندان پیامبر به عنوان یک عملِ کاملا مناسبِ سُنّی می‌‌آورد می‌‌بینیم.۳ این نیز نکته‌‌ای را برجسته می‌‌کند که باید همیشه در ذهن بماند: صرف نظر از اینکه نویسندگان شیعی بوده‌‌اند یا سنی، با آثار تفسیری‌‌شان در یک چهارچوبِ عموما پذیرفته‌‌شده از آنچه ما امروز هم آن را یک ژانر ادبی با نام تفسیر می‌‌شناسیم، رفتار می‌‌شده است. فرض‌‌های متفاوت درباره اعتبار و مجموعه گونه‌‌گونی از پیش‌‌فهم‌‌ها درباره معنای قرآن منجر به این نمی‌‌شد که تفاوت‌‌های شکلیِ قابل توجهی در خود ژانر تفسیر، به مثابه ابزاری برای رساندن معنای درست متن، پدیدار شود (یا اینکه گروه‌‌هایی از این شکل روی بگردانند)؛ تا جایی که می‌‌توان گفت: این آثار در محدوده عموما پذیرفته‌‌شده این ژانر می‌‌مانند؛ به گونه‌‌ای که همیشه می‌‌توان آنها را تفسیر قلمداد کرد. این برآیندِ در خور توجه به‌‌تأکید نشان می‌‌دهد که میان عالمان، هم در دوره شکل‌‌گیریِ تفسیر و هم در دوره کلاسیک تفسیر، تعامل بوده است. همه نقش‌‌آفرینان هدفی مشترک دارند و از یک قالب مشترک استفاده می‌‌کنند تا اثبات کنند اصولی که در بنیانِ درک آنها از جامعه اسلامی و فرهنگ عام اسلامی قرار دارند می‌‌توانند پایگاهی در قرآن پیدا کنند (زیرا مقصود واقعی تفسیر هم، به عقیده من، همین است؛ نه آن هدف سطحیِ اغلب مفروضِ «تعیین معنای» متن که ذیل کاوش‌‌های مَدرَسیِ تفسیر گنجانده شده بود؛ چنان‌‌که ابن‌‌تیمیه و بسیاری از اصلاحگران قرن نوزدهم هم به صورتی بحث‌‌انگیز اظهار کرده‌‌اند).

تحلیل ژانر تفسیر

مقاله تأثیرگذارِ نورمن کالدر « تفسیر از طبری تا ابن‌‌کثیر» چهارچوبی برای تحلیل تفسیر کلاسیک پیشنهاد می‌‌کند که به جای محتوا، بر شکل و روش تفسیر تمرکز دارد۴ و بر اساس

1.*]. declawed (حیوان درنده‌ای که پنجه‌هایش را کشیده و او را از خاصیت انداخته‌اند). (م.)

2.. Ibid., p. ۱۸۷.

3.. Ibid., p. ۱۸۶.

4.. Norman Calder, ‘Tafsīr from Ṭabarī to Ibn Kathīr: Problems in the Description of the Genre, Illustrated with Reference to the Story of Abraham’, in G. R. Hawting and A. A. Shareef, ed., Approaches to the Qurʾān (London, ۱۹۹۳), pp. ۱۰۱-۱۴۰
[[ب.ت: کالدر، تفسیر از طبری]]. کالدر طرح‌هایی برای پژوهشی دیگر ریخته است تا این بحث را از لحاظ تاریخی و مضمونی با تمرکز بر فقه گسترش دهد. ن.ک: مقدمۀ مجلدی که حاوی آثاری است که گردآورده است:
Jawid Mojaddedi and Andrew Rippin, ‘Introduction’, in Norman Calder, Interpretation and Jurisprudence in Medieval Islam (Aldershot, ۲۰۰۶), pp. ix-xiii.


تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی
58

دینشان هشیارانه «با بلندنظری»[۱] عمل می‌‌کنند و نمادهایی را می‌‌آورند که ممکن است برخی آنها را شیعی قلمداد کنند. برای مثال گای مونوت درباره کتاب غرائب القرآن نظام الدین نیشابوری (د. ۷۲۸/۱۳۲۷) چنین اظهار داشته است.۲ نیشابوری شرح‌‌هایی بر آثار قمی و طوسی (نویسندگانی که به طور معمول شیعی قلمداد می‌‌شوند) نوشت، و در تفسیرش برخی از سخنانش دارای گرایش «شیعی» هستند (درحالی‌‌که در دیگر اوقات او صریحا مواضع ضدشیعی دارد). همچنین تفسیر پارسیِ کاشفی (د. ۹۱۰/۱۵۰۴-۱۵۰۵) درخور توجه است که کریستین سَنْدْز او را، هم برای سنیان، و هم برای شیعیان جذاب توصیف می‌‌کند؛ به این دلیل که مواضعش را بسیار محتاطانه بیان کرده است.۳ درواقع با توجه به کاربرد و شیوع کتاب‌‌هایی که در کتاب‌‌شناسی‌‌ها و دیگر آثار مشابه به وجودشان اذعان شده است، باید گفت جهانِ علمیِ سده‌‌های میانه در مجموع (حداقل به صورت دوره‌‌ای) به طور مقبولی بلندنظر بوده است؛ چنان‌‌که شاهد این سخن را مثلا در آثار کتاب‌‌شناختی ابن‌‌ندیم و ابن‌‌طاووس (د. ۶۶۴/۱۲۶۶) می‌‌یابیم. همچنین باید به منابعِ به‌‌کارگرفته‌‌شده در کشف البیان ثعلبی (د. ۴۲۷/۱۰۳۵) در مکتب تفسیری نیشابور توجه کرد که شامل کارهایی می‌‌شود که آنها را جزء تفسیرهای شیعی به حساب می‌‌آورند، فارغ از دلیلی که چنین منابعی به کار او راه یافتند و به سبب آن ثعلبی هدف انتقادهای ابن‌‌تیمیه (د. ۷۲۸/۱۳۲۸) قرار گرفت.۴

این تا حدودی گویای آن است که دست‌‌کم مسلمانانِ سُنّی سده‌‌های میانی «برچسب»های خاصی داشته‌‌اند که با آنها یک اثر را به عنوان اثری شیعی نشان‌‌گذاری می‌‌کرده‌‌اند (و مهم‌‌ترین برچسب، رویکرد آن اثر به علی[[ع]] بوده است). اما این را نیز می‌‌توان گفت که انتشار آثار در ژانر تفسیر، چه شیعی و چه سُنّی، قطعا بسیار گسترده بوده و چنین به نظر می‌‌رسد که چنین کتاب‌‌هایی به عنوان بخشی از یک ژانر واحد خوانده

1.*] catholic

2.. Guy Monnot, ‘Islam: Exégèsis coranique. I. ۲. Recherches sur le commentaire doctrinal de Nīsābūrī’, Annuaire. Résumé des conferences et de travaux, Paris, EPHE, Ve section sciences religieuses, ۰۱ (۱۹۸۲-۱۹۸۳), pp. ۳۱۷-۳۱۸.

3.. Kristin Sands, ‘On the Popularity of Husayn Vaʿiz Kashifi’s Mavāhib-i ʿAlyya: A Persian Commentary on the Qurʾān’, Iranian Studies, ۳۶ (۲۰۰۳), p. ۴۸۳.

4.. Walid Saleh, The Formation of the Classical Tafsīr Tradition (Leiden, ۲۰۰۴), pp. ۲۱۸-۲۲۰.

  • نام منبع :
    تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی
    سایر پدیدآورندگان :
    به کوشش محمدعلی طباطبایی و جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 16333
صفحه از 416
پرینت  ارسال به