اجماع اهل بيت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و عالمان شيعه بر اسلام ابو طالب و همداستانى آنها بر ايمان او، ما را از استدلال براى اثبات ايمان او بى نياز مىكند. حتّى اگر هيچ كارى كه جز مؤمن، كسى آن را انجام نمىدهد و هيچ سخنى كه جز مسلمان، كسى آن را بر زبان نمىآورد، از او سراغ نداشتيم؛ زيرا اجماع آنان، دليلى است كه [بى هيچ درنگ] مىتوان بدان تكيه كرد.۱
از اين رو، مىتوان به وى نسبت داد كه: «هماهنگى درونمايه يك گزارش با اجماع شيعيان، نشانهاى مهم و استوار براى درستى آن گزارش و پذيرش مضمون آن است».
ب - توجّه به شهرت گزارشهاى تاريخى
موسوى، براى ايمان حضرت ابو طالب عليه السلام ، از جمله حديثى از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله را گواه مىآورد كه فرمود:
نُقلنا من الأصلاب الطاهرة إلى الأرحام الزكيّة.۲
وى در باره اين حديث مىنويسد:
الحديث الذى نقله الثقات وتظافرت به الروايات... ولاشتهار هذا الحديث و كثرة الطرق الّتى نرويه بها لم نذكر له إسناداً.۳
وى در جاى ديگرى نيز به اين ملاك، اشاره كرده است. برخى روايتها درگذشت حضرت خديجه عليها السلام را سه روز پس از وفات ابو طالب عليه السلام ، گفتهاند؛ ولى در حديثى آمده است كه ايشان، يازده روز پس از ابو طالب، رحلت كرده است . سيّد فخّار، پس از آن كه حديث دوم را «شاذّ» مىخواند، چنين مىگويد:
و الأوّل أكثر فى الرواية و هو المعمول عليه.۴
از اين رو، شهرت يك گزارش و فراوانى سندها و راويان آن نيز نشانهاى شايان توجّه براى اعتماد به آن و برترى دادن آن گزارش بر گزارش مخالف خواهد بود. البته اين را نيز بيفزاييم كه اين ملاك را مىتوان در گزارشهاى غيرتاريخى نيز پذيرفت.