91
اندیشه شناسی محدّثان حلّه

نقد حديث‏

فخّار، به مقتضاى بررسى تاريخى، بويژه در موضوع ايمان ابو طالب عليه السلام گاه به نقد برخى احاديث اهل سنّت نيز پرداخته است.
چنان كه مى‏دانيد، اهل سنّت در حديثى از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله آورده‏اند: عبّاس، عموى پيامبر صلى اللّه عليه و آله ، از ايشان پرسيد: آيا مى‏توانى به ابو طالب، سودى برسانى؟ او پيوسته از تو پشتيبانى مى‏كرد و براى [يارى ]تو به خشم مى‏آمد. پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود: «آرى! او در بركه‏اى از آتش است، و اگر آن [حمايت‏هايش ]نبود، در پايين‏ترين دركات جهنّم جاى داشت».۱
و امّا اكنون نقدهاى سيّد فخّار بر اين دسته از روايات را بنگريم:
۱. وى نخست، روايت‏هايى را از امام على، امام باقر، امام صادق و امام رضا عليهم السلام گزارش مى‏كند كه احاديث مربوط به عذاب شدن ابو طالب عليه السلام در جهنّم را به سختى تكذيب كرده و آنها را برساخته مى‏دانند.۲
۲. آن گاه توضيحى مى‏آورد كه گزيده آن، چنين است: اين گونه روايت‏ها، از برساخته‏هاى فتنه‏انگيزان، نقل‏هاى گم‏راهان و دروغ‏هاى بنى اميّه و پيروان آنان است كه با اهل بيت عليهم السلام سر دشمنى داشته‏اند. خودِ اين روايت‏ها، نشان‏دهنده جعلى بودن آنها ست و اين كه برسازنده آنها از زبان عربى آگاهى اندكى داشته است؛ زيرا واژه «ضحضاح» - كه در حديث ساختگى ياد شده، آمده و در عنوان آن هم به كار گرفته شده - در زبان عرب، جز در معناى آب اندك به كار نمى‏رود و از آن جا كه بر سازنده، آن را به معناى «آتش» به كار برده، رسوايى‏اش آشكار گشته است.
دليل ديگرِ برساخته بودن اين روايات، آن است كه: مسلمانان، همگى برآن‏اند كه در قيامت، تنها دو جايگاه وجود خواهد داشت: بهشت و دوزخ... و اگر ابو طالب، آن‏چنان كه مخالفان ما مى‏پندارند، كافر است، چگونه است كه از ميان همه كافران، تنها او در بركه‏اى از آتش است؟ و چرا از ميان همه دوزخيان، آتشى جداگانه براى او قرار داده‏اند؟ حالى كه قرآن، بيانگر آن است كه كافر سزاوار آتش جاويدان است؟
اگر كسى بگويد: «از آن رو آتش جهنّم بر ابو طالب اندك است كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله را پرورش داد و از او پشتيبانى نمود»، در پاسخ مى‏گوييم: بزرگ كردن و پرورش رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و پشتيبانى از ايشان، نشانه اطاعت از خداوند است كه سزامند پاداش جاويدان است. اگر ابو طالب، مؤمن بوده و چنين كارى كرده است، چرا مانند ديگر مؤمنان در بهشت نباشد؟ و اگر در حال كفر بوده، آن كارها براى او سودى ندارد. زيرا كافر اگر كارى هم بكند كه آن كار مورد رضايت خدا است، سزاوار پاداش نخواهد بود؛ چرا كه آن كارها را براى تقرّب به خدا انجام نداده است. از اين رو، بودن او در آتش اندك، معنا ندارد. پس يا بايد مانند ديگر كافران در پايين‏ترين درجات دوزخ باشد و يا در بهشت. از آن جا كه احتمال نخست را باطل دانستيم، پس وى در بهشت خواهد بود.۳
۳. نقد ديگر وى، آن است كه همه سندهاى اين احاديث، تنها به مغيرة بن شُعبة مى‏رسد و دشمنى او با امير مؤمنان عليه السلام شهره آفاق است. از اين رو، روايتى كه چنين كسى در حقّ بنى هاشم نقل كند، شايسته پذيرش نيست.۴
۴. وى سپس گزارش‏هاى تاريخى در اين باره را آورده است كه بر زشتكارى و فساد اخلاقى مغيره، گواهى مى‏دهد۵ و در پايان مى‏نويسد:
[با اين حال و روزِ] مغيره، چگونه مى‏توان به آنچه او روايت مى‏كند، باور داشت و آنچه را همه اهل بيت عليهم السلام و پيروان آن بزرگان روايت مى‏كنند، وا نهاد؟
وى در نمونه‏اى ديگر، به نقد روايات اهل سنّت در باره آيه «إِنَّكَ لَا تَهْدِى مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِى مَن يَشَآءُ»۶ مى‏پردازد. چنان كه مى‏دانيم، علماى اهل سنّت، چندين روايت را گزارش كرده‏اند كه حضرت ابو طالب عليه السلام هنگام وفات، بنى هاشم و خويشان خود را به يارى پيامبر

1.مسند ابن حنبل، ج ۱، ص ۲۱۰؛ ج ۴، ص ۲۴۷ -(همانند آن با اندك تفاوت). ابن حنبل، همچنين اين روايت را به ابو سعيد خدرى نيز نسبت داده است (همان، ج ۳، ص ۹، ص ۵۰ و ۵۵ ) .

2.ايمان أبى طالب، ص ۷۴، ۸۴ ، ۸۲ ، ۸۳ و ۷۶.

3.همان، ص ۸۶ - ۸۷ .

4.همان، ص ۸۷ - ۸۹ . گر چه در روايت‏هاى سنّيان، «حديث ضحضاح» از برخى ديگر نيز گزارش شده كه پيش از اين از آنها ياد كرديم؛ ولى سخن فخّار نشان مى‏دهد كه در روزگار وى، شهرت نقل اين روايات بيشتر به مغيره اختصاص داشته است. ابن ابى الحديد نيز - كه در همان روزگار فخّار مى‏زيسته است - ، بخشى از سخنان فخّار در كتاب ايمان أبى طالب را در شرح خود آورده است و از آن جمله، اين مطلب را كه: «منبع همه روايت‏هاى حديث ضحضاح، مغيره است» و بر آن، خرده‏اى نگرفته است (ر. ك: شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد، ج ۱۴، ص ۷۰) . وى همچنين سخنان نقل شده از فخّار را بدون اشاره به نام وى آورده است (همان، ص ۸۱ - ۶۷) .

5.ايمان أبى طالب، ص ۹۰ - ۱۰۳.

6.سوره قصص، آيه ۵۶ .


اندیشه شناسی محدّثان حلّه
90

اجماع اهل بيت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و عالمان شيعه بر اسلام ابو طالب و هم‏داستانى آنها بر ايمان او، ما را از استدلال براى اثبات ايمان او بى نياز مى‏كند. حتّى اگر هيچ كارى كه جز مؤمن، كسى آن را انجام نمى‏دهد و هيچ سخنى كه جز مسلمان، كسى آن را بر زبان نمى‏آورد، از او سراغ نداشتيم؛ زيرا اجماع آنان، دليلى است كه [بى هيچ درنگ‏] مى‏توان بدان تكيه كرد.۱
از اين رو، مى‏توان به وى نسبت داد كه: «هماهنگى درون‏مايه يك گزارش با اجماع شيعيان، نشانه‏اى مهم و استوار براى درستى آن گزارش و پذيرش مضمون آن است».

ب - توجّه به شهرت گزارش‏هاى تاريخى‏

موسوى، براى ايمان حضرت ابو طالب عليه السلام ، از جمله حديثى از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله را گواه مى‏آورد كه فرمود:
نُقلنا من الأصلاب الطاهرة إلى الأرحام الزكيّة.۲
وى در باره اين حديث مى‏نويسد:
الحديث الذى نقله الثقات وتظافرت به الروايات... ولاشتهار هذا الحديث و كثرة الطرق الّتى نرويه بها لم نذكر له إسناداً.۳
وى در جاى ديگرى نيز به اين ملاك، اشاره كرده است. برخى روايت‏ها درگذشت حضرت خديجه عليها السلام را سه روز پس از وفات ابو طالب عليه السلام ، گفته‏اند؛ ولى در حديثى آمده است كه ايشان، يازده روز پس از ابو طالب، رحلت كرده است . سيّد فخّار، پس از آن كه حديث دوم را «شاذّ» مى‏خواند، چنين مى‏گويد:
و الأوّل أكثر فى الرواية و هو المعمول عليه.۴
از اين رو، شهرت يك گزارش و فراوانى سندها و راويان آن نيز نشانه‏اى شايان توجّه براى اعتماد به آن و برترى دادن آن گزارش بر گزارش مخالف خواهد بود. البته اين را نيز بيفزاييم كه اين ملاك را مى‏توان در گزارش‏هاى غيرتاريخى نيز پذيرفت.

1.همان، ص ۶۴ - ۶۵.

2.همان، ص ۵۶. نيز، ر. ك: شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد، ج ۷، ص ۶۳؛ و ج ۱۴، ص ۶۷.

3.إيمان أبى طالب، ص ۵۶.

4.همان، ص ۲۶۲.

  • نام منبع :
    اندیشه شناسی محدّثان حلّه
    سایر پدیدآورندگان :
    امین حسین پوری
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4909
صفحه از 375
پرینت  ارسال به