دانشى مستقل يا چيزى نزديك به آن به كار برده است، بايد گفت كه اين سخن، درست نيست؛ زيرا اوّلاً پيش از ابن ادريس، شيخ طوسى نيز براى توضيح معناى حديثى در تهذيب الأحكام، عبارت «فقه هذا الحديث» را به كار برده است.۱ عبارت شيخ، گر چه در باره حديث خاصّى است؛ ولى با كاربرد آن در سخن ابن ادريس، كاملاً يكسان است. ابن ادريس نيز در السرائر، هر جا اين عبارت يا نزديك به آن را به كار برده، به حديثى خاص، نظر داشته است . ثانياً «الف» و «لام» به كار رفته در تعابير شيخ طوسى و ابن ادريس «الف» و «لام» جنس نيستند؛ بلكه «الف» و «لام» عهد ذكرى است. در سخن هيچ يك از اين دو بزرگ، تعبير «فقه الحديث» ، براى دانش حديث يا روش فهم حديث، به كار نرفته است. از اين رو، هر دو كاربرد، به يك معناست.
ه - ارزيابى اعتبار حديث از نگاه ابن ادريس
پيش از اين گفتيم كه ابن ادريس، تنها آن گاه خبر واحدى را مىپذيرفت كه با ملاكهاى قطعى و علمآور مانند (قرآن و... ) - كه يادكرد آن گذشت - هماهنگ باشد. از سوى ديگر، آن گاه كه خبر واحدى با ديدگاه فقهى او - كه به باور وى بر پايه دلايل علمآور بنا شده - ناسازگار بود، نخستين و اصلىترين خُرده وى بر آن روايت، آن بود كه خبرِ واحد است. امّا جز اين، وى برخى خردهگيرىهاى جزئى ديگرى را نيز به اين گونه روايات مطرح كرده است كه آشنايى با آنها مىتواند به ما در شناخت بهتر انديشههاى حديثى وى، كمك كند. مهمترين آن نشانهها، اينهاست:
۱. مكاتبهاى بودن روايت
آن گاه كه راوى حديثى به امام عليه السلام ، نامه بنگارد و امام نيز پاسخ آن را ذيل همان نامه يا در نامهاى ديگر بيان بفرمايد، اين امر از نگاه ابن ادريس، يكى از نشانه بىاعتبارى حديث خواهد بود؛ البته - چنان كه گذشت - ، آن جا كه حديث با دلايل قطعى نيز ناسازگار باشد. براى نمونه، وى به هنگام نقد استدلال برخى فقيهان به حديثى مكاتبهاى، پس از آن كه آن را خبر واحد دانسته، مىنويسد:
در اين روايت، همچنين اشكال ديگرى نيز وجود دارد. نويسنده نامه و راوى حديث، آن را مستقيماً از امام نشنيده است و گواهانى نيز نزد او گواهى ندادهاند كه امام عليه السلام آن مطالب را