ميان عرب مىداند كه اين خود، به توضيحات لغوى، ادبى و فقه الحديثى ابن ادريس در باره احاديث، اهمّيت فراوان مىبخشد.
حال به يك نمونه ديگر مىپردازيم و به ديگر موارد، در پاورقى نشانى مىدهيم. در باره اين كه اگر مردى يهودى يا مسيحى با همكيش خود مرتكب زِنا شود، ابن ادريس معتقد است امام، مخيّر است كه بر پايه آيين اسلام بر او حد جارى كند يا آن كه او را به پيروان دين، مرد يا زن، واگذار كند تا بر پايه آيين خود حدود را بر او جارى سازند. دليل وى در اين تخيير، آيه: «فَاحْكُم بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ»۱است. وى پس از يادكرد اين آيه مىنويسد:
و «أو» فى لسان العرب بغير خلاف للتخيير.۲
۳. حلّ تعارض ميان احاديث و راههاى آن۳
گفتيم آن گاه كه دو دسته از احاديث - كه ابن ادريس، هر دو دسته را به خودى خود، علمآور مىشمُرَد، نه خبر واحد - با يكديگر ناسازگار باشند و هر يك از دو سوى تعارض نيز با ديگرى هموزن و از نگاه ابن ادريس، همارزش باشند، براى به دست دادن راه سازشى ميان آن دو دسته، بايد تلاش كرد.
امّا رويكرد وى به گرهگشايى از تعارض احاديث، چگونه است؟ در زير به مهمترين محورهاى اين رويكرد مىپردازيم:
يك. مقدّم بودن جمع ميان دو سوى تعارض بر كنار نهادن يك دسته
ابن ادريس، در يك نمونه، آن گاه كه به بررسى دو ديدگاه متعارض از شيخ طوسى مىپردازد كه هر دو ديدگاه نيز پشتيبانى از روايات دارند، نوشته است:
1.مائده، آيه ۴۲.
2.السرائر، ج ۳، ص ۴۴۵. براى نمونههاى ديگرى از اين گونه نكتههاى ادبى و بلاغى، ر. ك: السرائر، ج ۱، ص ۱۳۲، ۱۵۲ ، ۴۹۲، ۴۹۳ ، ۵۳۹ ؛ ج ۲، ص ۱۲۰، ۱۳۳، ۵۰۵ ، ۵۵۹ ؛ ج ۳ ، ص ۲۳۸، ۴۴۵ ، ۵۰۷ و ۵۰۹ .
3.گفتگو از تعارض احاديث، در دانش اصول نيز پيشينه فراوان دارد، ولى از آن جا كه در اين نوشتار به بررسى انديشههاى اصولى ابن ادريس نمىپردازيم و از سوى ديگر، چگونگى حلّ تعارض ميان احاديث، خود بخش مهمّى از مباحث فقه الحديثى است، از اين رو، اين مبحث را در بخش ديدگاههاى فقه الحديثى ابن ادريس گنجانديم.