«الإمام العلّامة»، «أفضل العلماء»، «شيخ الشيعة» «ركن الشريعة»، و «مقتدى الإماميّة» ياد مىكند.
د - ابن زهره - كه از فقيهان بزرگ شيعه بوده است - اين حديث را به نقل از پدرش، از جدّش روايت كرده است. ابن زهره، در سال ۵۸۵ ق ، در گذشته است. در نگاه نخست، شايد روايت كردن جدّ وى از ابن قولويه (م ۳۶۸ق) ترديدآميز باشد؛ ولى وى در جاى ديگرى نيز به نقل از پدرش، از جدش از شيخ صدوق رحمه اللّه (م۳۸۱ق) روايتهايى را نقل كرده است. ۱
حال اگر روايت كردن جدّ ابن زهره از شيخ صدوق را بتوان پذيرفت، آن گاه روايت نمودن او از ابن قولويه، چندان دور از ذهن نمىنمايد. گر چه بايد اذعان كرد كه احتمال افتادگى در سند و يا روايت جدّ ابن زهره از شيخ صدوق رحمه اللّه به شكل و جاده يا اجازه نيز، يكسر منتفى نيست.
ه - نكته ديگر در سند، روايت ابن ابى عمير، از ابو حمزه ثمالى است. مىدانيم كه ابن ابى عمير، در سال ۲۱۷ق، از دنيا رفته است۲ و ابو حمزه، در سال ۱۵۰ق .۳ براى آن كه وى بتواند از ابو حمزه روايت كند، بايد در هنگام ديدار با او دستِ كم هجده تا بيست سال مىداشته است و اگر فرض بگيريم كه وى در واپسين سال زندگى ابو حمزه از او حديث شنيده است، پس ابن ابى عمير در هنگام وفات، حدود ۸۵ سال داشته است كه اين احتمال، گر چه دور از ذهن نيست؛ ولى از عمر معمول راويان در آن روزگار، اندكى بيشتر مىنمايد. علاوه بر اين كه هيچ يك از رجاليان كهن، وى را در شمار كهنسالان نياوردهاند.
نكته ديگرى كه روايت كردن ابن ابى عمير از ابو حمزه را با ترديدِ بيشترى روبهرو مىكند، آن است كه در نمايه استادان ابن ابى عمير، نام ابو حمزه به چشم نمىخورد.۴
و - اين احتمال كه كسى از حِلّيان، اين روايت را برساخته باشد، منتفى است؛ زيرا همه راويان واپسين حديث، از بزرگان شيعه بودهاند و از خطّ يكديگر نقل كردهاند. نخستين نويسنده حديث هم - چنان كه آمد - محمّد بن مشهدى بوده است كه وى نيز از بزرگان شيعه است، گر چه صاحب معجم رجال الحديث، در باره وى چنين آورده است: