37
اندیشه شناسی محدّثان حلّه

مجلسى از جباعى و او از شهيد اوّل را مى‏توان پذيرفت؛ زيرا شكّى نيست كه اين مجموعه، از آنِ جباعى بوده و باز اين كه وى خطّ شهيد اوّل را مى‏شناخته ، شايسته پذيرش است؛ زيرا موارد زيادى از دستْ‏خطّ شهيد در اين مجموعه به چشم مى‏خورد.۱ بزرگان نسخه‏شناسى (چون مجلسى) نيز در انتساب آن به شهيد درنگ نكرده‏اند. شهيد اوّل نيز اين حديث را به خطّ علّامه نسبت داده است و بزرگى چون شهيد اوّل، بدون دقّت، به چنين كارى دست نمى‏زند. علّامه نيز قاعدتاً بيش از هر كس، دستْ‏خطّ پدر خود را مى‏شناخته است. پس روى هم مى‏توان پذيرفت كه اين حديث، از پدر علّامه گزارش شده است.
ب - پدر علّامه، اين حديث را از روى رقعه‏اى گزارش كرده است؛ ولى در اين جا نويسنده آن رقعه، شناخته شده نيست.
ج - علّامه مجلسى، همين حديث را در جاى ديگرى از بحار الأنوار،۲ اين گونه گزارش كرده است:
قد وجدت بخطّ الحاج زين الدين على بن الشيخ عزّ الدين حسن بن مظاهر الذى قد أجازه الشيخ فخر الدين ولد العلّامة له - رحمهم اللَّه تعالى - ما هذه صورته: روى الشيخ محمّد بن جعفر بن على المشهدى، قال حدثنى الشريف عزّ الدين أبو المكارم... .
آن گاه، پس از گزارش همان حديثى كه پيش‏تر آورديم، اين جمله در آن به چشم مى‏خورد:
كتبتُ هذه من خطّ الشيخ العالم جمال الدين الحسن بن المطهّر الحلّى - قدّس اللَّه روحه بمحمّد و آله -: .
از مقايسه اين دو گزارش، مى‏توان دريافت كه نويسنده رقعه‏اى كه پدر علّامه آن را گزارش كرده است، همان شيخ محمّد بن جعفر مشهدى، نويسنده كتاب المزار الكبير است كه پس از سال ۵۸۸ ق ، درگذشته است.
گفتنى است حاج زين الدين على - كه اين گزارش به خطّ وى نقل شده است - ، از شاگردان فخر المحقّقين بوده است. در اجازه‏نامه‏اى كه وى براى اين شاگرد خود نوشته است، از او با القابى چون:

1.براى نمونه ر.ك: بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۶۴ و ج ۷۱، ص ۲۳۳ و ج ۸۲ ، ص ۳۴۰ و ج ۸۳، ص ۳۳۷ و ج ۸۸ ، ص ۲۵۱.

2.بحار الأنوار، ج ۱۰۴، ص ۱۷۹.


اندیشه شناسی محدّثان حلّه
36

از مجموعه محمّد بن على جُباعى، به نقل از دستْ‏خطّ شهيد اوّل، آورده است كه جاى درنگ و تأمّل دارد. علّامه مى‏نويسد:
به خطّ شيخ محمّد بن على جُباعى رحمه اللّه يافتم كه: شيخ محمّد بن مكّى (شهيد اوّل) - قدّس اللَّه روحه - گفت: به خطّ جمال الدين ابن مطهّر (علامه حلّى) يافت شد كه: به خطّ پدرم رحمه اللّه يافتم كه گفته بود: رقعه‏اى يافتم كه بر آن با خطّى كهن چنين نوشته شده بود: «اين، روايتى است كه شيخ دانشور بزرگ عزّ الدين ابو المكارم حمزة بن على بن زهره حسينى حلبى، از سخن خود بر ما املا كرد، آن گاه كه به آهنگ سفر حج در سال ۵۷۴ ، به حلّه در آمده بود. ديديم كه به راست و چپ خود مى‏نگرد. از او در باره علّت آن پرسيديم. گفت: براى شهر شما، فضلى عظيم سراغ دارم. گفتيم چه فضلى؟ گفت: پدرم، از پدرش، از جعفر بن محمّد بن قولويه، از كلينى برايم روايت كرده است كه او گفت: على بن ابراهيم، از پدرش، از ابن ابى عمير، از ابو حمزه ثمالى، از اصبغ بن نباته برايم روايت كرد كه اصبغ گفت: آن گاه كه مولايم امير مؤمنان عليه السلام آهنگِ صفّين داشت، همراه آن حضرت بودم. بر تپّه‏اى ايستاد. آن گاه به درختى ميان منطقه بابِل و آن تپّه اشاره كرد و فرمود: «شهرى و چه شهرى!». گفتم: سَرورم! از شهرى سخن مى‏گويى. آيا در اين جا شهرى بوده كه آثار آن از ميان رفته است؟ فرمود: نه؛ امّا شهرى در اين جا پديد خواهد آمد كه بدان حلّه سيفيّه مى‏گويند. مردى از بنى اسد آن را بنيان مى‏نهد و قومى نيكوكار، در آن سكونت كنند كه اگر يكى از آنان، خدا را سوگند دهد، خداوند، بى‏شك، سوگند او را اجابت خواهد كرد.۱
براى نتيجه‏گيرى درست در باره اين روايت بايد به نكته‏هاى زير توجّه كرد:
الف - چند راوى آخر، اين حديث را از راه وجاده نقل مى‏كنند. اصل حديث، از مجموعه محمّد بن على جباعى گزارش مى‏شود. اين مجموعه، دربردارنده مطالب گوناگون حديثى و گزيده‏هايى از كتاب‏هاى پيشينيان اماميّه و نيز برخى دعاها و روايات پراكنده بوده كه برخى از آنها به دستْ‏خطّ شهيد اوّل نگاشته شده و محمّد بن على جباعى، آنها را در سده نهم گردآورده است.۲
علّامه مجلسى در بحار الأنوار، از اين مجموعه، فراوان گزارش كرده است.۳ نقل و جاده‏اىِ

1.بحار الأنوار، ج ۵۷، ص ۲۲۲ - ۲۲۳.

2.فهرستگان نسخه‏هاى خطّى حديث و علوم حديث شيعه، ج ۵، ص ۴۲۳ - ۴۲۵ .

3.براى نمونه ر.ك: بحار الأنوار، ج ۲، ص ۲۱۱، ج ۵۱، ص ۶۴ و ج ۷۱، ص ۲۳۳ و ج ۷۲، ص ۱۰۴ و... .

  • نام منبع :
    اندیشه شناسی محدّثان حلّه
    سایر پدیدآورندگان :
    امین حسین پوری
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5047
صفحه از 375
پرینت  ارسال به