غاليانه دانستهاند؛
- نسبت دادن «أصالة العدالة» در حوزه رجال به علّامه حلّى رحمه اللّه .
پيشنهادها
روشن است كه اين پژوهش، گامى آغازين براى بررسى جامعتر مكتب حديثى حلّه و انديشههاى دانشوران آن است و هنوز ابعادى از اين حوزه حديثى، جاى بررسى و موشكافى بيشتر دارد. اينك به برخى از محورهاى پيشنهادى كه مىتوانند موضوع نوشتارى ديگر باشند، اشاره مىكنيم:
الف - آيا مكتب حلّه، از انديشههاى دانشوران سنّى روزگار خود، اثر پذيرفته است ؟ اساساً تعامل دانشوران حلّى با انديشههاى سنّيانِ سدههاى هفتم و هشتم هجرى چگونه بوده است؟
گر چه ما در اين نوشتار به برخى تعاملها و گاه تقابلهاى دانشوران حلّه با اهل تسنّن پرداختهايم؛ ولى بررسى ما جز در مواردى معدود، مانند ادّعاى تأثيرپذيرى علّامه حلّى يا سيّد احمد ابن طاووس در تقسيمبندى چهارگانه حديث، از سنّيان - كه به وسيله اخباريان مطرح شده بود - ، چندان به زواياى انديشهشناختى معطوف نيست و بيشتر به فعّاليتهاى علمى و نگارشى دانشوران حلّه پرداخته است. از ديرباز، يكى از نقدهاى جدّى اخباريان بر علامه حلّى و پيروان ايشان، آن بوده است كه قواعد اصولى اهل سنّت را در نگاشتههاى خود به كار گرفتهاند.۱ آيا دادن اين نسبت، درست است؟ و آيا تأثيرى بر روند حديثپژوهى آنان نيز داشته است؟
ب - ارتباط دانشوران حلّه با ديگر عالمان روزگار خود
گر چه به هنگام شخصيتشناسى عالمان حلّه، به برخى از اين گونه ارتباطها اشاره كرديم؛ ولى هنوز هم در اين باره، موضوعات درخور پژوهشى وجود دارد كه در باره آنها مىتوان سخن گفت؛ مانند ارتباط ابن شهرآشوب با حوزه حلّه،۲ استفاده علّامه حلّى از برخى ديدگاههاى عالمان ايرانىاى همچون ابو منصور احمد بن ابى طالب طَبرِسى، نويسنده الاحتجاج،۳ و قطب راوندى۴ كه
1.الفوائد المدنيّة، ص ۷۸.
2.دايرة المعارف بزرگ اسلامى، ج ۴، ص ۹۱ (مدخل: ابن شهر آشوب) .
3.مختلف الشيعة، ج ۵، ص ۳۸۲ و ۳۹۹.
4.همان، ج ۱، ص ۱۸۴، ۴۷۶، ۴۸۲، ۴۸۴ - ۴۸۵ و ج ۲، ص ۲۱۹ و ۲۶۳ و ج ۳، ص ۴۸ و ۸۱ و ۹۳ و ج ۷، ص ۱۵۴ و ۳۹۹ و ج ۹، ص ۲۵.