شدن براى سيّد و استفاده از اجازات روايى وى بوده است.
۱۳. انديشههاى سيّد ابن طاووس، به روشنى از ديدگاههاى شيخ طوسى و ديگر محدّثان اماميّه اثرپذيرفته است و پس از او نيز در ميان اخباريان و به تناسب موارد، در ميان گروه فراوانى از اصوليان، مورد پذيرش يا استفاده، ولو به شكل نقل يا نقد آن، بوده است، هر چند ميان ديدگاههاى سيّد و اخباريان، تفاوتهاى بنيادين ديده مىشود.
۱۴. جريان فقه محور، بر مكتب جبلعامل نيز تأثير فراوانى نهاده است و پس از حوزه جبل عامل نيز ديدگاههاى جريان فقهمحور، بويژه تقسيمبندى چهارگانه احاديث، در سطح گستردهاى به وسيله اصوليان شيعه، به نسبتهاى متفاوت، با استقبال رو به رو گشت، گر چه در روزگار شكوفايى مكتب اخباريان با نقدهاى شديد و گستردهاى مواجه شد. در مجموع، ديدگاههاى رجالى اين جريان حديثى، در روزگار ما نيز به اَشكال گوناگون بر حوزههاى علمى حاكم است.
۱۵. از زاويه تعامل با اهل سنّت، تا روزگار حيات علّامه حلّى، شاهد پديدههايى مانند دريافت اجازه روايى دانشوران حلّه از عالمان سنّى، گسترش مناظرات شفاهى و نوشتارى با اهل سنّت و توجّه به فقه مقارن هستيم؛ ولى پس از علّامه، با توجّه به تفكيك كامل حوزههاى شيعه و سنّى از يكديگر و استقلال داشتن آنها و عدم وجود درگيرىهاى علمى مهم، هر سه محور ياد شده، كمرنگ مىگردد.
۱۶. تقسيمبندى چهارگانه علامه حلّى، نه آنچنان كه اخباريان مىگويند، ناشى از اثرپذيرى از اهل تسنّن است و نه آن گونه كه اصوليان مطرح كردهاند، پيامدِ از دست رفتن قرائنى است كه در دست قدما بوده است؛ بلكه سبب بنيادين ارائه اين تقسيمبندى، آن بوده كه علم رجال به خدمت فقه درآمد و مفاهيم رجالىاى همچون وثاقت و ضعف، با ملاكها و پيشفرضهاى فقهى تعريف شد.
۱۷. برخى ارزيابىها در باره عالمان حلّى، نادرست است .