297
اندیشه شناسی محدّثان حلّه

داشت كه رسالت نخستين الملهوف، گزارش تاريخ است، نه تحليل و نقد آن . از اين رو، در چنين كتابى - هر اندازه معتبر باشد - شايد اين گونه گزارش‏هاى اندك را بتوان يافت.
- ديدگاه سيّد در باره آيه ياد شده نيز آنچه برداشت كرده‏اند، نيست. عبارت سيّد در اين باره، چنين است:
و لعلّ بعض من لا يعرف حقائق شرف السعادة بالشهادة يعتقد أنّ اللَّه لا يَتَعَبّد بمثل هذه الحالة؛ أ ما سمع فى القرآن الصادق المقال أنّه تَعَبَّد قوماً بقتل أنفسهم فقال... ؟ .۱
دقّت در مفهوم «تعبّد»، ديدگاه سيّد را روشن مى‏كند. تعبّد در اين جا بدين معناست كه خداوند، وظيفه‏اى را بر بنده‏اى قرار دهد و او، آن را دستور مولاى خويش بداند و بدون چون و چرا بپذيرد. حال آيا وظيفه امام حسين عليه السلام در آن روزگار، چيزى جز قيام و شهادت‏طلبى بوده است؟ شاهد مثال سيّد از آيه، تنها اين بخش است كه خداوند، گاه «قتل نفس» ۲ را دستورى الهى مقرّر فرموده است و اين نكته نيز از آيه، برداشت مى‏شود. به ديگر سخن، اساساً عبارت سيّد، ناظر به آن قسمت از آيه كه از مجازات بنى‏اسرائيل سخن مى‏گويد، نيست تا اين توهّم پديد آيد كه: «مگر امام عليه السلام گناهى كرده بود؟!» و در نتيجه، اين خدشه ايشان وارد باشد كه: «پس چگونه اين آيه را براى امام حسين عليه السلام سَرور دينداران و خداپرستان، آورده است؟!».۳
البته بايد اذعان كرد كه سيّد، مى‏توانست آيات ديگرى از قرآن را كه بر اين مراد وى دلالت بسيار روشن‏ترى داشتند، جزو مستندات خود بياورد.
اين قلم، اگر چه آهنگ دفاع يكسويه از سيّد ابن طاووس و روش تاريخ‏نگارى‏اش و نيز گزارش‏هاى تاريخى او را ندارد - و در بخش انديشه‏شناسى سيّد، برخى نادرستى‏ها را در گزارش‏ها يا روش سيّد، پيش ديد نهاده و بر او خُرده گرفته است - ولى نمى‏تواند بسيارى از خُرده‏گيرى‏هاى نويسنده ياد شده را بپذيرد.۴

1.الملهوف، ص ۱۰۰.

2.البته به معناى جان‏فشانى در راه آرمان الهى و نه يك كشته شدن بى هدف.

3.معرفى و نقد منابع عاشورا، ص ۲۲۶.

4.براى پرهيز از طولانى شدن بيشتر سخن، در اين‏جا تنها به برخى از خُرده‏گيرى‏هاى ياد شده و پاسخ آنها اشارت مى‏كنيم: براى نمونه، نويسنده در همين كتاب (ص ۲۲۳) بيان گزارشى با عبارت «رُوِىَ» را نشان دهنده آن دانسته است كه سيّد به مطالب مشهور ميان قصّه‏گويان، اعتماد كرده است، حال آن كه هرگز چنين نيست و توجيه آن، پيش از اين گذشت. همچنين در باره نامه‏اى كه سيّد از امام صادق عليه السلام گزارش كرده است، نوشته است: «اين نامه در منابع قبل از الملهوف، وجود ندارد» (ص ۲۱۶)، حال آن كه سيّد اين نامه را از كتاب الرسائل كلينى كه در اختيار او بوده، گزارش مى‏كند (الملهوف، ص ۱۲۹) و همين كه نويسنده اين كتاب، شيخ كلينى است، قرينه‏اى بر اعتبار گزارش تواند بود، نيز نزول گروه‏هايى از فرشتگان و جنّيان براى يارى امام عليه السلام را رد كرده‏اند (معرفى و نقد منابع عاشورا، ص ۲۱۳ - ۲۱۴) و آورده‏اند كه اين روايت، تنها در نور العين اسفراينى و دلائل الإمامةى طبرى آمده است و متن آن را نيز يادآور تحليل عقيدتى مفوّضه از قيام امام عليه السلام مى‏دانند، در حالى كه سيّد، اين روايت را از كتاب مولد النبىّ و مولد الأوصياء عليهم السلام نوشته شيخ مفيد، گزارش مى‏كند و روشن است كه شيخ مفيد، از هيچ رو اين روايت را - كه سند آن به امام صادق عليه السلام مى‏رسد - بيانگر ديدگاه‏هاى مفوّضه نمى‏دانسته است . گفتنى است كه ايشان، بارها با داستانى قلمداد كردن گزارش الملهوف - كه از نگاه ايشان به معناى گرد آوردن سخنان و قصّه‏هاى رايج ميان قصّه‏خوانان در كتابى تاريخى و به نام تاريخ است - بر آن تاخته‏اند، حال آن كه اگر هر دانشور ديگرى تا اين اندازه از قصّه‏خوانان اثر پذيرفته باشد، عالم نص‏گرايى چون سيّد با در اختيار داشتن آن كتاب‏خانه سترگ، نه نيازى به اين كار داشته است و نه اين با روش علمى وى سازگار مى‏نمايد. همچنين دانستنى است كه برخى از پژوهشگران ژرف‏نگر در موضوع قيام امام حسين عليه السلام - كه از قضا در باره تحريف‏هاى قيام عاشورا نيز حسّاسيت بسيار دارند - الملهوف را از جمله منابع معتبر تاريخ عاشورا دانسته‏اند (تحريف‏شناسى عاشورا و تاريخ امام حسين عليه السلام ، ص ۲۷۱). يكى از دلايل آن كه سخن را در اين بخش گسترانديم، داورى نه چندان منصفانه نويسنده ياد شده در باره الملهوف است تا آن جا كه مى‏نويسد: «... بسيارى از مطالب اين كتاب، به طور جدّى قابل ترديد است. به هر حال لهوف، از منابعى است كه بيشترين قصّه‏پردازىِ غير واقعى در باره عاشورا را در خود جاى داده» (معرفى و نقد منابع عاشورا، ص ۲۳۶).


اندیشه شناسی محدّثان حلّه
296

حسين عليه السلام از همراه داشتن مقتل، بى‏نياز باشند. از اين رو، اين كتاب را چونان تكمله‏اى بر مصباح الزائر نگاشته است و در نوشتن آن، دقيقاً كمىِ وقت زائران و محدوديت‏هاى ديگر آنان را در نظر داشته است.۱از اين رو، اين انتظار از كتاب كه در آن همه گزارش‏ها بايد با سند يا يادكردِ مصدر باشد، نادرست است؛ زيرا روشن است كه زائران را به شناخت مصدر آن روايات و گزارش‏ها نيازى نيست.
به همين ترتيب، يادكرد مطالب با عبارت «قيل» يا «رُوِىَ»، نشان از بى‏اعتبارى روايت يا بى‏نام و نشان بودن مصدر آن نيست؛ بلكه روشى بوده است كه سيّد براى تلفيق روايت‏هاى گوناگون، برگزيده است تا در مجموع، كتاب از روند و سياق واحد، پيروى كند و خواننده از آغاز تا پايان با آن همراه باشد. دليل اين مسئله، آن است كه بسيارى از مقتل‏ها در هر بازه زمانى از قيام كربلا، تنها به برخى رويدادها اشاره كرده‏اند و كسى كه به دنبال نگاه همه‏جانبه و آگاهى از همه يا بيشتر رويدادها در آن مقطع است، بايد چند گزارش را در كنار هم بگذارد. در حقيقت، آن عبارت‏ها نشان از تلاش سيّد براى به هم پيوند دادن گزارش‏هاى گوناگون از يك رُخداد يا بازه زمانى است.۲همچنين در مواردى واژه «قيل» براى بيان اقوال مختلف در باره مناسبتى مانند ميلاد امام حسين عليه السلام به كار مى‏رود.۳
- گفتيم كه وجود چند خبر يا روايت كه ممكن است پذيرش آنها دشوار باشد، نشان از بى‏اعتبارى كتاب يا ناپختگى نويسنده نيست. اگر توهّم تحريف قرآن در برخى روايت‏هاى كافى ديده مى‏شود و يا اگر شيخ طوسى رحمه اللّه در الغيبة، داستان تشرّف برخى شيعيان به محضر امام زمان عليه السلام را گزارش كرده است؛۴ ولى علّامه شوشترى، آن داستان را جعلى مى‏داند،۵ مى‏تواند نشان از ناپختگى شيخ كلينى و شيخ طوسى رحمه اللّه يا بى‏اعتبارى الكافى و الغيبة باشد؟ همچنين بايد توجّه

1.الملهوف، ص ۸۷ . گفتنى است كه ظاهراً از سيّد، مقتل ديگرى نيز در دست است كه از جهات مختلف (نسبتش به سيّد، مقايسه با الملهوف و ...) نيازمند توجّه و ارزيابى و به هر حال، تصحيح و نشر آن، شايسته است. در باره اين مقتل، ر. ك: كتابخانه ابن طاووس، ص ۶۳.

2.براى نمونه، ر. ك: همان، ص ۱۳۶، ۱۵۲ - ۱۵۴، ۱۵۹ و... .

3.همان، ص ۹۱.

4.براى نمونه، ر. ك: الغيبة، طوسى ، ص ۲۶۳.

5.الأخبار الدخيلة، ج ۱، ص ۱۰۸ به بعد.

  • نام منبع :
    اندیشه شناسی محدّثان حلّه
    سایر پدیدآورندگان :
    امین حسین پوری
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5052
صفحه از 375
پرینت  ارسال به