پيروى از او، برخى از اخباريان؛۱ولى بايد دانست كه اين تقسيمبندى را نمىتوان به سيّد نسبت داد؛ زيرا بر پايه آنچه در بخش انديشهشناسىِ سيّد آورديم، وى روايتهاى راويان فاسد المذهبِ ثقه را نمىپذيرفته است و اين بدان معناست كه از نگاه وى روايتهاى «موثّق»، شايان پذيرش نبوده است و هم از اين رو نمىتوان وى را - دست كم بر پايه قرائن موجود - بنيانگذار اين تقسيمبندى دانست.۲
چهار. علّامه حلّى
در بخش نقدهاى مبنايى، از مهمترين ارزيابىهاى اخباريان در باره علّامه و انديشههاى حديثى وى و پيروانش سخن گفتيم. در اين جا به برخى ديگر از ارزيابىهاى اخباريان در باره علّامه مىپردازيم. صاحب الفوائد المدنيّة در بخشى از كتاب خود، در مقام خردهگيرى بر علّامه مىنگارد:
من أغلاط العلّامة الحلّى أنّه فى مقام ترويج مذهبه و الردّ على السيد الأجل المرتضى والردّ على محمّد بن ادريس الحلّى والرّد على المحقق الحلّى فى مسألة العمل بخبر الواحد المظنون العدالة نَسَبَ إلى جميع أصحاب الأئمّة عليهم السلام أنهم كانوا يعملون فى عقائدهم وأعمالهم بخبر الواحد المظنون العدالة الخالى عن القرائن المفيدة للقطع ومن الملعوم: أنّ فى أصحاب الأئمّة جمعاً ذكر الصادق عليه السلام فى شأنهم أنّ هولاء أمناء اللَّه فى أرضه، لولا هؤلاء لاندرست
1.الفوائد المدنيّة، ص ۱۱۸ (وى به سخن صاحب معالم خردهاى نگرفته است)؛ هداية الأبرار، ص ۹۶. نيز براى منابع ديگر، ر. ك: نظريّة السنة، ص ۱۷۱.
2.شايد در اين جا كسى به سخن ابن داوود در رجال خود، آن گاه كه به شرح حال سيّد احمد پرداخته است، استناد كند. ابن داوود در آن جا (ص ۴۶)، پس از ستايش بسيار از استادش مىنويسد: «وأكثر فوائد هذا الكتاب من إشاراته وتحقيقاته» و از آن جا كه ابن داوود، بخش نسبتاً مهمى از رجال خود را به ياد كرد اسناد تهذيبين و كتاب من لايحضر الفقيه و تقسيم آنها بر پايه بخشبندى چهارگانه معروف اختصاص داده است، شايد اين پندار پديد آيد كه وى اين تقسيم را نيز از استادش گرفته است. تصريح ابن داوود و عملكرد وى، شايد قرينهاى بر اين ديدگاه باشد؛ ولى بايد توجّه داشت كه براى اين نسبت بايد قرينه استوارترى دست و پا كرد؛ زيرا ابن داوود، روايت موثّق را «قوىّ» نيز ناميده است (ر. ك: رجال ابن داوود، ص ۵۵۷ - ۵۵۸) و اين واژه، بيانگر نوعى مقبوليت و پذيرش روايت است. از اين رو، دور مىنمايد كه وى بر خلاف ديدگاه استاد خود - كه روايتهاى فاسد المذهبهاى توثيق شده را نمىپذيرفت - به اين گونه روايات چنگ زده باشد. البته اين اندازه را ظاهراً مىتوان به ابن داوود نسبت داد كه وى اصل موضوع «اثر گذارى اسناد و گونههاى راويان در اعتبار بخشى به احاديث» را به گمان بسيار، از استادش آموخته است؛ ولى تفصيل و گسترش و پيادهسازى جزئيات اين موضوع را يا خود ابداع كرده و يا به احتمال بيشتر از علّامه حلّى گرفته بود.