و امكان تأويل و عمل به آن سخن بگويد.۱ همچنان كه اندكى پيش از علّامه، آن گاه كه صبغه بررسى سندى در پژوهشهاى فقهى حلّيان، بسيار پُر رنگ گشته بود و براى بررسى هر حديث، نخست به سراغ سند آن مىرفتند، محقّق نيز نيازى نمىديد تا در باره معناى يك حديث ضعيف گفتگو كند.۲
البته روشن است كه دانشوران حلّه، گرچه در موارد نسبتاً فراوان، از معنا و تفسير يك حديث ضعيف سخن گفتهاند؛ ولى ظاهراً آنان اين روش را نوعى «فضل» و «سبب تبيين بيشتر موضوع» مىدانستهاند و نه يك وظيفه فقهى. البته در جايى كه روايتى ضعيف از نگاه آنان با عمل اصحاب يا قرينه قوى ديگرى پشتيبانى مىشد، معمولاً در باره تفسير آن نيز گفتگو كردهاند؛ ولى در اين نمونهها روايت ضعيف به خودى خود، موضوعيت و شايستگى بحث نداشت و به يُمن عمل اصحاب، ارزش آن را مىيافت كه دربارهاش سخن گويند.
نقد سوم. بى اعتبارى بسيارى از روايات
از نگاه اخباريان، تقسيمبندى چهارگانه، تباهى و خدشهدار شدن دين و آيين را در پى دارد؛ زيرا روشن است كه شمار انبوهى از روايتهاى رسيده از معصومان عليهم السلام ، بر پايه اين تقسيم، ضعيف خواهند بود.۳روايت ضعيف نيز در اين تقسيم بر پايه اصل اولى، بىاعتبار است.۴ بنا بر اين بخش عمدهاى از آموزههاى دينى، از درجه اعتبار فرو مىافتند.
پاسخ اصوليان
اصوليان در پاسخ به اين نقد اخباريان تلاش كردهاند ثابت كنند كه با چنگ زدن به معيارهايى همچون اين كه «شهرت، جبرانكننده ضعف سند است»، مىتوان حجم زيادى از احاديث ضعيف را
1.براى نمونههايى از بىنيازى فقيه در اين روش از گفتگو در باره دلالت احاديث ضعيف و چگونگى سازگارى آن با روايتهاى ديگر، ر. ك: موسوعة الإمام الخويى، ج ۲۲، ص ۳۱۴ و ج ۳۰، ص ۱۲۸؛ براهين الحجّ، ج ۳، ص ۳۲۲ و ج ۴، ص ۱۶۱ - ۱۶۲؛ كتاب الديات، آية اللَّه مدنى كاشانى، ص ۱۵۶؛ منتقى الاُصول، ج ۷، ص ۶۵؛ كتاب الحج، آية اللَّه فاضل، ج ۴، ص ۲۸۰.
2.المعتبر، ج ۱، ص ۳۰۴.
3.بر پايه يك شمارش، از ميان بيش از شانزده هزار حديث الكافى، بيش از نه هزار حديث آن، بر پايه تقسيم متأخّرانْ ضعيف است (خاتمه مستدرك الوسائل، ج ۳، ص ۵۰۵) «و على هذه فَقِس ماسواها».
4.الحدائق الناضره، ج ۱، ص ۲۱؛ هداية الأبرار، ص ۵۳؛ وسائل الشيعة، ج ۳۰، ص ۲۵۹ - ۲۶۰.