روزگار پيش از انحراف آنهاست.
اين دگرگونى نگرش، در باره راويان فطحى مذهب نيز ديده مىشود. نگاه نجاشى و رجاليان پيش از او به فطحيان، از هيچ رو با نگاه رجاليان سده هفتم همگون نبود. در اين جا نيز بايد دقّت كرد كه اساساً فطحيان، در هيچ يك از احكام شرعى، با شيعيان تفاوتى نداشتند؛ چه عبد اللَّه أفطح، اندكى پس از امام صادق عليه السلام در گذشت و فرصتى نيافت كه حكمى از پيش خود اختراع كند يا دگرگونى در احكام پيشين پديد آوَرَد و از همينرو بود كه عياشى، على بن الحسن ابن فضّال - دانشور بزرگ فطحى سده سوم - را فقيهترين و بزرگوارترين حديثشناس روزگار خود مىشمرَد.۱
نكته سوم: فاصلهگيرى پژوهشهاى رجالى از واقعيات تاريخى - حديثى
بر پايه آنچه آمد، پژوهنده، خود در خواهد يافت كه كنار نهادن همه روايتهاى هر كه جز شيعه امامى باشد، بدون آن كه به جايگاه وى در جامعه آن روزگار و گونه نگاه شيعيان به وى بنگرند، از سوى رجاليان سده هفتم و پس از آن، تا چه مايه، روا و استوار و به واقعيتهاى تاريخ حديث شيعه نزديك است.
با چيرگى مكتب رجالى حلّه، همه نگاهها به سوى وثاقت راوى و به سخن درستتر، به عدالت او - آن هم از ديدگاه فقهى - خيره شد و به ناچار در سدههاى بعد براى آن كه توثيق و تعديل، با نگاه اصولى هماهنگ گردد و بتوان بر پايه چند قاعده كلّى، راوى را توثيق كرد، رفته رفته چندين قاعده توثيق عام پديد آمد. براى نمونه، بر سخن كشّى در باره اصحاب اجماع - كه تا سده هفتم، معنايى ساده و بىپيرايه و از قضا نزديك به واقعيتهاى خارجى آن روزگار از آن به ذهن دانشوران مىآمد - ، چه معانىاى كه بار نشد و چه كشمكشها كه بر سر «ف » و «ال» درنگرفت!۲ و اين البته يكى از رهاوردهاى نه چندان خوشايند اين گونه نگاه بود.
از آن زمان تاكنون، صدها سال مىگذرد. به ديگر سخن، صدها سال از روزگارى كه رجال شيعه، سوگيرىِ خود را از نگاهى تاريخى، فرهنگى و حديثى، به نگاهى اصولى و فقهى دگرگون