بود تا آن جا كه به نوشته برخى مورّخان، مردم مجبور به خوردن برخى حيوانات وحشى شدند.۱
روشن است كه در چنين شرايطى، ديگر از اين مناطق، بزرگانى چون محقّق و علّامه حلّى برنمىخيزد يا اگر هم بزرگى پا به ميدان بگذارد، مجال فعّاليت علمى در خور نمىيابد. بزرگترين دانشورى كه در اين روزگاران از حلّه برخاست و انديشههاى فقهى و حديثى وى درخور توجّه بوده، ابن فهد حلّى است. با وفات او در سال ۸۴۱ق، كتاب فعّاليتهاى علمى دانشوران حلّه، آرام آرام بسته شد و توجّه شيعيان به سوى جبلعامل - حوزهاى كه خود را براى خيزش علمى بزرگى آماده مىكرد - جلب شد.
بنا بر آنچه آمد، از نظرگاه دگرگونىها و شرايط سياسى، از نيمه سده هفتم تا دهههاى نخست سده هشتم هجرى را مىتوان دوره ثبات سياسى شهر حلّه دانست . در آن ايّام، زمينه براى رشد و شكوفايى علمى و حاكميت يافتن حوزه حلّه بر همه گستره نفوذ شيعه، بسيار مساعد بوده است. همچنين دوران پيش از آن را مىتوان دوره آمادهسازى بستر براى رشد علمى و دوره پس از آن را دوره بىثباتىهاى سياسى و در پى آن، افول فعّاليتهاى علمى در حلّه دانست.
د - نگاهى به اوضاع فرهنگى - اجتماعى حلّه در سدههاى هفتم تا نهم هجرى
آنچه پيش از اين آورديم، راه را براى آشنايى خواننده با شرايط فرهنگى - اجتماعى شهر حلّه در سه سده مىگشايد. در زير، برخى از برجستهترين ابعاد فرهنگى - اجتماعى شهر حلّه در اين دوران را بر مىرسيم:
۱. تركيب جمعيّتى شهر حلّه
در آغاز شكلگيرى شهر حلّه، سه گروه از مردمان در آن حضور داشتهاند: نخست، اقوام عرب كه بيشتر آنان از بنى اسد بودند و البته گروههايى از برخى قبيلههاى ديگر نيز با آنان همراه بودهاند. سيف الدوله - چنان كه آمد - خود از همين بنى اسد بوده است. دوم، كردها، كه در قالب قبيله جاوان، سازمان يافته بودند. جاوانىها، شافعى مذهب بودند و اسديان، شيعه اماميه. امّا پس از شكلگيرى شهر حلّه و گِرد آمدنِ اين دو قبيله در كنار هم و همپيمانى آنها با يكديگر، در مدّتى نه چندان طولانى، همه يا بيشتر كردها، مذهب شيعه را پذيرفتند، همچنان كه زبان عربى نيز به