269
اندیشه شناسی محدّثان حلّه

شواهد از بين نرفتن كامل قرائن‏

محقّق حلّى، در آغاز المعتبر، به مناسبتى گزارش مى‏دهد كه نگاشته‏هاى دانشوران برجسته‏اى همچون حسين بن سعيد، بِزَنطى، احمد بن محمّد بن خالد برقى و... ، در روزگار وى موجود و ميان دانشوران، متداول بوده است.۱كتاب‏خانه عظيم سيّد بن طاووس نيز بسيارى از اين نگاشته را در خود جاى داده بود و البته با توجّه به آن كه بسيارى از نگاشته‏هاى سيّد به دست ما نرسيده است، مى‏توان گفت به احتمال نزديك به يقين، منابع در دست سيّد، بسيار بيش از آن است كه كلبرگ، فراهم آورده است. همچنين دليلى نيز نداريم كه تنها سيّد به آن منابع، دسترس داشته است و ديگران از، آن بى‏بهره بوده‏اند. براى نمونه، مختصر كتاب تهذيب الشيعةى ابن جنيد را سيّد ابن طاووس‏۲ و علّامه حلّى ۳ و سيّد صفى الدين بن معد۴ - كه به قرينه توصيفات وى از اين كتاب، بى شك در فقه نيز دستى داشته است - در اختيار داشته‏اند و علّامه حلّى از اين كتاب در مختلف الشيعة فراوان گزارش مى‏كند.۵
بارى! كتاب‏هاى بسيارى از سده‏هاى نخستين هجرى به دست دانشوران اين مكتب رسيده بود و از قضا مكتب حلّه، توانست بخشى از اين ميراث كهنِ از گزند ستم روزگار در امان مانده را به

1.المعتبر، ج ۱، ص ۲۷.

2.الإقبال، (چ قيّومى)، ج ۱، ص ۵۸.

3.إيضاح الاشتباه، ص ۲۹۲.

4.همان، ص ۲۹۱.

5.همان، ص ۲۹۲؛ مختلف الشيعة، ج ۱، ص ۱۷۹، ۱۸۳، ۱۸۵، ۲۲۲ و موارد فراوان ديگر . همچنين براى مواردى از كتاب‏هاى كهن شيعى كه در دست علّامه بوده است، ر. ك: نهج الحق، ص ۳۰۷ : (كتاب المثالب هشام بن سائب كلبى) ؛ منتهى المطلب، ج ۴، ص ۵۰ و ۶۴ (مدينة العلم، صدوق كه از كتاب من لايحضره الفقيه، نيز مفصلّ‏تر بوده است) ؛ مختلف الشيعة، ج ۱، ص ۴۳۱ (رسالة الغريّة، مفيد ؛ همان، ج ۱، ص ۵) (رساله شرائع پدر صدوق رحمه اللَّه) . نيز در باره همين رساله در همين منبع، ج ۳، ص ۵، ۱۱۹، ۱۷۴ و... .


اندیشه شناسی محدّثان حلّه
268

و ظاهر صحّت نزد قدما، آن است كه معلوم بوده باشد كه حضرات معصومين عليهم السلام فرموده‏اند و اين علم، ايشان را ميسّر بوده است، به واسطه كتب بسيار كه از اصحاب ائمّه به ايشان رسيده بود و لهذا مقيّد به سند نشده‏اند... .۱
وى همچنين در شرح ديباچه صدوق بر كتاب من لايحضره الفقيه، همان قرائن ياد شده در سخن شيخ بهايى را با تصريح به نام وى و مشرق الشمسين مى‏گستراند و شفّاف‏تر مى‏سازد.۲ سپس در دنباله سخن مى‏نگارد:
مجملاً چيزهايى كه سبب علم ايشان بود، بسيار بود و چون به واسطه تسلّط سلاطين جور، بسيارى از آن كتب از دست رفته، علماى ما اين اصطلاح را وضع كردند.۳
پس از اين سه تن، بسيارى ديگر از دانشوران اصولى به هنگام توجيه پيدايش اين تقسيم، غالباً همين دو سه عبارت، بويژه سخن شيخ بهايى رحمه اللّه را يادآور مى‏شوند و به نظر مى‏رسد آن را چون اصل موضوعه و مسلّم پذيرفته‏اند.

نقد اول‏

امّا براى داورى در مناقشه‏هاى ميان اخباريان و متأخّران، بايسته است اين ادّعا را بازخوانى كنيم. آيا به راستى چنين بود كه قرائن از دست رفت و ما را جز سند نمانْد؟ نخستين پرسش در اين جا، آن است كه آيا قرائن به آنچه شيخ بهايى فرموده است، محدود مى‏شود؟
آشنايان با تاريخ حديث مى‏دانند كه پاسخ، «نه» است و البته خودِ شيخ يا شاگرد وى (مجلسى) نيز ادّعاى استقراى تامّ نداشته‏اند. امّا پرسش مهم‏تر، آن است كه اين قرائن (بر پايه تفسير شيخ بهايى از آن) چه زمانى از بين رفته است؟
براى پاسخ به اين پرسش، بايد توجّه داشت كه برجسته‏ترين و گسترده‏ترين عرصه بروز و نمود اين قرائن، نگاشته‏هاى حديثى به‏جا مانده از سده‏هاى نخست، بويژه سه چهار سده نخست هجرى است؛ زيرا برپايه اين نگاشته‏هاست كه مى‏توان دانست كه آيا حديثى در دو يا چند «اصل» تكرار شده است يا نه؟ آيا حديث در «اصل» يكى از اصحاب اجماع، آمده است يا نه؟ آيا راويان حديث، فراوان بوده‏اند يا نه؟ و...
در كوتاه سخن، مجال تطبيق آن قرائن و كشف نمونه‏هاى آن، جز همان نگاشته‏هاى پيش‏گفته نيست يا دستِ كم آن نگاشته‏ها، مهم‏ترين منبع براى يافتن مصاديق آن قرائن است. اگر چنين باشد، آن گاه مقطع زمانى از بين رفتن قرائن، بى‏شك در طول دو سده هفتم و هشتم هجرى (يعنى روزگار شكوفايى و رونق مكتب حديثى حلّه) نخواهد بود؛ زيرا شواهد كافى در دست داريم كه نشان مى‏دهند بسيارى از نگاشته‏هاى مهم سده‏هاى نخست هجرى، در اختيار بزرگان حلّه بوده است.

1.لوامع صاحبقرانى، ج ۱، ص ۱۰۱.

2.همان، ج ۱، ص ۱۸۵ - ۱۸۹.

3.همان، ج ۱، ص ۱۸۷.

  • نام منبع :
    اندیشه شناسی محدّثان حلّه
    سایر پدیدآورندگان :
    امین حسین پوری
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4702
صفحه از 375
پرینت  ارسال به