الآحاد و رأى هذه الأحاديث مدوّنّة فى الكتب بطرق الآحاد فتوَهَّمَ أنّه كلّها أخبار آحاد فقسّمها إلى الأقسام الأربعة و اقتفى أثر العلّامة من جاء بعده فى ذلك إلى يومنا هذا. ۱
زيرا چنان كه آمد، علّامه نيز در تجربه فقهى خود بر عمل اصحاب، تكيه فراوان كرده است. وى از نقش عمل اصحاب در اعتبار بخشى به دستهاى قابل توجّه از روايات غافل نبوده است. از سوى ديگر با توجّه به آن كه محقّق حلّى با درنگ در سخن شيخ، همان معناى مورد نظر نويسنده هداية الأبرار را دريافته است، دور مىنمايد كه علّامه با گستردگى دانش و مطالعات خود، اين بخش از كلام استاد خود را نخوانده و از معناى درست سخن شيخ، بىخبر مانده باشد.
اشكال سوم نقد اخباريان
اشكال سوم سخن اخباريان آن است كه ابن طاووس، اين تقسيم چهارگانه را بنيان ننهاده است و تنها يك دليل بر عدم دخالت سيّد احمد در اين موضوع، آن است كه بر پايه آنچه در فصلهاى پيشين آورديم، سيّد احمد ابن طاووس، احاديث موثّق (يعنى روايتهاى فاسد المذهبِ ثقه) را نمىپذيرفته است. بر اين اساس، چگونه مىتوان تقسيم چهارگانه را به او نسبت داد؟
اشكال چهارم نقد اخباريان
نيز بايد افزود كه ادّعاى اين كه اين تقسيمبندى، موردى براى كاربرد ندارد؛ زيرا محدوده آن، روايتهاى ظنآور است، در حالى كه روايتهاى كتابهاى رايج ميان شيعيان، علمآور است نيز بىمورد است. يكى از سادهترين و در همان حال، استوارترين دلايل براى ناروايى سخن و ادّعاى آنان، اين است كه شيخ طوسى در عدّة الاُصول، اساساً خبر واحدى را حجت دانسته كه علمآور نباشد و قرائنى يقينى نيز مضمون آن را تأييد نكنند. به اين عبارت شيخ، كه پس از يادكرد ديدگاههاى گوناگون در موضوع خبر واحد، آهنگ ارائه ديدگاه خود را دارد، بنگريد:
فأمّا ما اخترته من المذهب فهو أنّ خبر الواحد إذا كان وارداً من طريق أصحابنا القائلين بالإمامة... و كان ممن لايُطعن فى روايته... و لم تكن هناك قرينة تدلّ على صحّة ما تضمّنه الخبر لأنّه إن كانت هناك قرينة تدلّ على صحّة ذلك كان الاعتبار بالقرينة وكان ذالك موجباً للعلم... جاز العمل بها.۲شيخ طوسى، سپس به عمل شيعيان به روايتهاى موجود در كتابهاى متداول، استناد مىكند. روشن است كه اگر آن روايات علمآور بود، ديگر با موضوع بحث، ارتباطى نداشت و مثال زدن آن براى اثبات درستى عمل به خبر واحد، نادرست بود.۳
بارى! در اين جا سرِ آن نداريم كه دلايل اخباريان را به نقد كشيم و آنچه آمد، تنها نقد بخشى از ادّعاهاى آنان در باره چرايى پيدايش تقسيم چهارگانه - كه از ابداعات پرگفتگوى مكتب حلّه است - بود .
1.هداية الأبرار، ص ۹۶ - ۹۷.
2.عدّة الاُصول، ج ۱، ص ۱۳۶.
3.همچنين به عبارت نخستين شيخ در آغاز همان مبحث از عدّة الاُصول بنگريد: «و الذى أذهب إليه أن خبر الواحد لا يُوجب العلم و إن كانَ - يجوز أن ترد العبادة بالعمل به عقلاً و قد ورد جواز العمل به فى الشرع إلّا أنّ ذالك موقوف على طريق مخصوص و هو ما يرويه من كان من الطائفة المحقّة و...» (عدّة الاُصول، ج ۱، ص ۱۰۰).