خردهگيرىهايى از اين دست.
اكنون به بررسى اين دو دسته نقد مىپردازيم:
۱. نقدهاى مبنايى
اختلافهاى بنيادين ميان اخباريان و دانشمندان حلّه را - كه از اين پس آنان را «متأخرين» مىناميم - ۱ مىتوان در موارد زير گُزيده كرد:
نقد نخست: «ظن آور» دانستن احاديث
نخستين و ظاهراً بنيادىترين نقد اخباريان بر متأخّران آن است كه چرا روايتهاى گزارش شده در كتابهاى متداول ميان شيعيان را تنها «ظن»آور مىدانند، حال آن كه به باور اخباريان، اين احاديث هم علمآور است. البته توجّه شود كه خواست آنان از واژه علم، همان علمى است كه شرع، آن را معتبر مىداند و براى اثبات احكام شرعى، آن را لازم مىشمُرَد.
از نگاه آنان، اين علم چيزى است كه نفس، بِدان آرام مىگيرد و اطمينان مىيابد و عادتاً آدمى بدان وثوق پيدا مىكند. اين گونه علمى را «علم عادى» نيز مىخوانند. نويسنده هداية الأبرار، در باره اين نوع از علم مىنويسد:
و ليس له ضابط يحصره بل مداره على ما يحصل به التصديق و الجزم و مراتبه متفاوتة فرُبّما أفاد اليقين عند قومٍ و ما تسكن إليه النفس عند آخرين و ما يقرب من الظنّ الغالب عند آخر بحسب القرائن و الأحوال.۲
متأخّران نيز علم را نزديك به آنچه آمد، تعريف كردهاند.۳بارى! از نگاه اخباريان، شارع، چنين
1.شايسته توجّه است كه گرچه عنوان «متأخران» كاربردهاى گوناگونى در زبان حديثپژوهان داشته است و در باره بازه زمانى متأخّران سخنى يكسان در ميان عالمان ديده نمىشود، ولى اين اندازه پذيرفته شده است كه علّامه حلّى و دانشوران پس از وى، در شمار متأخّران هستند و آنچه از نگاشتههاى اخباريان برداشت مىشود، آن است كه مراد آنان از «متأخران»، علّامه و دانشوران پس از وى است، نه عالمان پيش از وى. بنا بر اين، آن گاه كه اخباريان، نقدى بر دانشمندانِ با عنوان «متأخّران» وارد سازند، مىتوان گفت اين نقدها بر انديشههاى علّامه و دانشمندان حلّى پس از وى نيز وارد است، مگر در موارد اندكى كه قرينهاى برخلاف آن ديده مىشود.
2.هداية الأبرار، ص ۱۳. نيز، ر. ك: الفوائد الطوسيّة، ص ۴۵۰.
3.عوائد الأيام، ص ۴۳۵، الاجتهاد والتقليد، آية اللَّه خويى، ص ۲۸۹.