ب - پس از روزگار علّامه حلّى
با بررسى كتابهاى به جا مانده از دوران پس از علّامه و نيز فعّاليتهاى علمى دانشوران اين روزگار مىتوان گفت كه تعامل ميان شيعه و سنّى در همه محورهاى پيش گفته، پس از وى، غالباً رو به افول نهاد و كاهش يافت. اكنون اين دوران را در محورهاى زير برمىرسيم:
۱. كاهش گسترده گرفتن اجازات از دانشوران سنّى
در ميان دانشوران حلّى پس از علّامه حلّى، چهره برجستهاى را نمىيابيم كه با مشايخ حديثى سنّى ارتباط قابل توجّهى داشته يا نزد آنان دانشى آموخته باشد و يا از آنان، اجازه روايى دريافت نموده باشد. البته اين بدين معنا نيست كه هيچ يك از اين بزرگان شيعه از هيچ استاد سنّى، مطلقاً اجازهاى دريافت نكرده است؛ بلكه سخن بر سرِ شمار اين اجازهها و استفادههاست كه حقيقتاً قابل توجّه نيستند.
همچنين اين سخن بدين معنا نيست كه ارتباط روايى دانشوران حلّى پس از علّامه حلّى با نگاشتههاى كهن سنّى، قطع بوده است؛ زيرا اين دانشوران، غالباً نگاشتههاى شيعى را با واسطه فخر المحقّقين - كه از بزرگترين استادان اجازه در حوزه حلّه بوده است - از علّامه و با سند علّامه روايت مىكنند۱ و ارتباطى گسترده نيز با دانشوران سنى - تا آن جا كه دريافتهايم - نداشتهاند. از اين رو، اگر هم اجازهاى براى نگاشتههاى سنّى داشتهاند، به گمان بسيار از طريق علّامه حلّى رحمه اللّه بوده است،۲ اگر چه در اين ميان، برخى دانشوران سنّى از خرمن دانشِ برخى عالمان حلّى