25
اندیشه شناسی محدّثان حلّه

شيخ حسن جلاير، به بغداد يورش آورند و حكومتى را در عراق، بنيان نهند. ۱ وى جز حلّه، بر ديگر مناطق عراق، چيره گشت و فرمان‏روايى خود را تا مناطق بسيارى در ايران، گستراند. در آن زمان در حلّه، يكى از علويان به نام «شريف احمد»، زمام كار را به دست گرفته بود. شيخ حسن، چند بار سپاهيانى براى سركوبى وى، گسيل داشت؛ ولى هر بار ناكام ماند تا سرانجام، در حدود سال ۷۴۰ق، در روزگار فخر المحقّقين كه پس از پدرش، زعامت دينى شيعيان را بر عهده گرفته و به دور از كشاكش‏هاى دنياخواهان به نگارش و تدريس مشغول بود - ، توانست شريف احمد را شكست دهد و بر حلّه، چيره شود. با اين همه، گزارشى در دست است كه نشان مى‏دهد اندكى پس از علّامه حلّى (م‏۷۲۶ق)، اوضاع فرهنگى - اجتماعى حلّه، ساليانى چند، و البته نه براى مدّت طولانى، براى فخر المحقّقين، مساعد نبوده است تا آن جا كه وى، ناچار شد حلّه را ترك كند و راهى ايران شود. به همين جهت، وى به هنگام بازنويسى كتاب الألفين علّامه حلّى به سال ۷۲۶ق، در منطقه آذربايجان بوده است.۲
او به گاه بازنويسى كتاب ياد شده، پدرش را در خواب ديده بود و از بدعهدى ايّام و رنج دورى از ديار و آوارگى در غربت، نزد او شِكوه كرده بود.۳
با ظهور تيمور لنگ و لشكركشى وى در سال ۷۸۹ق، به عراق، كار بر احمد، فرزند سلطان اويس - كه بر شهرهاى عراق تسلّط يافته بود - دشوار گشت. شهرهاى بزرگ عراق و از جمله حلّه در اين روزگار، چند بار ميان گماشتگان تيمور و سلطان احمد، دست به دست شد.۴
با مرگ تيمور به سال ۸۰۷ق، سلطان احمد، فرصتى يافت تا بار ديگر، انديشه چيرگى بر عراق را در سر بپرورانَد. وى ابتدا در حلّه، قدرتى به هم رساند و سپس بغداد را به تصرّف در آورد.۵
شهر حلّه در دهه‏هاى نخست سده نهم هجرى، از نظر سياسى بسيار آشفته و ميدان درگيرى بقاياى خاندان جلاير با قراقويونلوها بود كه تلاش مى‏كردند حكومت خود را از شمال غرب ايران تا مناطق مركزى عراق بگسترانند. در برخى از اين درگيرى‏ها، شهر حلّه ماه‏ها به محاصره درآمده

1.همان‏جا.

2.همان، ج ۲، ص ۲۴.

3.الألفين، ج ۱، ص ۱۹۸.

4.براى آگاهى بيشتر، ر.ك: همان، ص ۱۹۵ و ۲۵۴ - ۲۵۶؛ تاريخ الحلّة، ج ۱، ص ۹۹ - ۱۰۰.

5.تاريخ العراق بين احتلالين، ج ۲، ص ۳۰۰.


اندیشه شناسی محدّثان حلّه
24

در سال ۶۹۸ق، نيز تكرار شد.۱ وى در هر دو سفر به علويان، كمك‏هاى مالى فراوانى كرد و در سفر دوم، دستور داد كه نهرى براى آب‏رسانى به شهر حلّه، حفر كردند.
البته چنان مى‏نمايد كه سفرهاى وى به عراق، بيشتر براى خوش‏گذرانى يا سركوب مخالفان بوده است؛ همچنان كه روش پادشاهان خونريز، اين گونه است كه در ميان درگيرى‏ها براى فريب مردم يا به دست آوردن دل برخى، از اموال غارت كرده، به بينوايان نيز گرده‏نانى برسانند.
در سال ۷۰۳ق، غازان‏خان مُرد و برادرش الجايتو به تخت پادشاهى نشست. وى پس از مسلمان شدن، نام «محمّد خدابنده» را براى خود برگزيد. در روزگار وى بود كه به دنبال حادثه‏اى، علّامه حلّى رحمه اللّه را از عراق به اقامتگاه خود در ايران، فرا خواند و پس از مناظره علّامه با برخى از بزرگان اهل سنّت در حضور او و چيرگى علّامه بر آنها، سلطان، به تشيّع گرويد و شيعه را مذهب رسمى سرزمين‏هاى زير سلطه خود از جمله ايران و عراق، اعلام كرد.۲
اين رخداد، تأثير شگرفى در گسترش آيين شيعه در ايرانِ آن روز و نيز روزگاران بعد به جاى نهاد. از آن پس، سلطان به علّامه حلّى، احترام فراوان مى‏گذاشت و مدرسه‏اى سيّار براى علّامه برپا كرده بود.۳ علّامه نيز در سفرهاى گوناگون، با كاروان سلطان، همراه مى‏شد و به تدريس مى‏پرداخت. اين گونه پاسداشت، نقش به‏سزايى در رونق دانش شيعى در ميان ديگر مذاهب آن روزگار داشت و نيز سبب ماندگارى نگاشته‏هاى اين بزرگان بود.
در سال ۷۳۶ق، سلطان ابو سعيد، فرزند سلطان محمّد خدابنده - كه پس از پدر به حكومت رسيده بود - ، در گذشت. پس از وى، حكومت مغول رو به ضعف نهاد و در طول چند سال، چندين نفر از شاهزادگان مغول به حكومت رسيدند كه همين به تنهايى، نشان‏دهنده به افول گراييدن قدرت مركزى و قدرت يافتن حكومت‏هاى محلّى بود.۴
اين اوضاع، شرايط را براى جلايريان - كه تيره‏اى از مغولان بودند - ، فراهم كرد تا با سركردگى

1.همان، ص ۳۸۲.

2.تاريخ تشيّع در ايران، ج ۲، ص ۶۵۰ - ۶۵۴ .

3.همان، ص ۶۷۲ - ۶۷۳.

4.براى آشنايى با نابه‏سامانى‏هاى سياسى پس از ابو سعيد، ر. ك: تاريخ العراق بين احتلالين، ج ۱، ص ۵۲۲ به بعد.

  • نام منبع :
    اندیشه شناسی محدّثان حلّه
    سایر پدیدآورندگان :
    امین حسین پوری
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5001
صفحه از 375
پرینت  ارسال به