۲. گسترش مناقب نگارى و مناظرات كلامى براى اثبات حقّانيت تشيّع
چنان كه در بخشهاى پيشين خوانديم، ادبيات مناقب و مثالبنويسى در اين دوره، فعّال گشت و به رشد و كمال نيز رسيد و در پى آن، نگاشتههايى ارجمند به نگارش در آمد كه هر يك از زاويهاى به اثبات حقّانيت شيعه و كژى راه مخالفان آنان مىپرداخت. هر يك از اين نگاشتهها در نوع خود جلوه نوآورى و نبوغ و قدرت استدلال بزرگان اين مكتب است. چندين كتاب از سيّد ابن طاووس همچون الطرائف، طُرَف واليقين، نيز ايمان أبى طالب از سيّد فخّار موسوى، العمدة و الخصائص ابن بطريق و برخى كتابهاى علّامه حلّى همچون منهاج الكرامة، الألفين و جز آن، همگى در اين محور مىگنجند.
بررسى دگرگونىهاى پديد آمده در روند مناقبنويسى در اين دوره، خود پژوهشى درازدامن مىطلبد. برخى از اين نگاشتهها همچون اليقين، از يك زاويه (مانند شايستگى امير مؤمنان عليه السلام و نه كسى جز ايشان براى اين لقب) به حوزه مناقب، وارد شدهاند و به راستى در همين محدوده به گردآورى نسبتاً كاملى دست يازيدهاند و پارهاى ديگر از نگاشتهها نيز ابعاد گوناگون برترى امير مؤمنان عليه السلام و اهل بيت عليهم السلام و حقّانيت آن بزرگواران را به بحث نهادهاند.
اين گونه كتابها را مىتوان در شمار مناظرات مكتوب نام برد؛ ولى دانشمندان اين مكتب در همين چارچوب نسبت به گفتگوها و مناظرات شفاهى نيز بىتوجّه نبودهاند. براى نمونه سيّد ابن طاووس، از برخى مناظرههاى خود با برخى دانشمندان مدرسه مستنصريّه بغداد، ياد كرده است.۱ وى در همين راستا با برخى از زيديان نيز مناظره داشته است و همين مناظرهها، هدايت برخى از آنان به تشيّع را در پى داشت.۲
مناظره علّامه حلّى در دربار سلطان محمّد خدابنده با دانشمندان سنّى - كه با پيروزى علّامه و شيعه شدن سلطان پايان يافت - نيز از برجستهترين نمونههاى اين مناظرههاى شفاهى است. چنان مىنمايد كه روند مناظرات مكتوب و شفاهى ميان شيعه و سنّى با مرجعيت يافتن علّامه حلّى رحمه اللّه در حوزه حلّه و جهان تشيّع به اوج خود رسيد. اين فعّاليتها سنّيان را به تكاپو واداشت و چنان كه مىدانيم، ابن تيميّه، كتاب منهاج السنّةى خود را - كه آميختهاى از تعصّب و دشنام گويى را نيز در