- تعامل جريانهاى پيشگفته با يكديگر
از نظرگاه چگونگى تعامل جريانهاى حديثى پيشگفته با يكديگر، بر پايه آنچه گذشت، مىتوانيم بگوييم كه جريان حديثى سيّد ابن طاووس و جريان فقهمحور با جريان حديثى ابن ادريس، در يك موضوع بسيار سرنوشتساز، اختلافى بنيادين داشتهاند و آن، مواجه شدن با خبر واحد است. ديدگاه بزرگان جريان فقه محور در كتابهاى اصولى آنها بازتاب يافته است و از اين رو، مقايسه ميان آن با ديدگاه ابن ادريس، كارى ساده است. امّا در باره سيّد ابن طاووس، دانستنى است كه وى بر پايه ديدگاه خود مبنى بر حجّيت داشتن خبر واحد و همچنين حجّت بودن روايتهاى راويان ثقه - حتى اگر فاسد المذهب باشند - مخالفت خود را با ابن ادريس كه راويان فطحى ثقه را ملعون مىخوانَد، آشكارا نشان مىدهد،۱ گر چه از ابن ادريس با احترام ياد مىكند.۲
امّا بزرگان جريان فقهمحور، از آن رو كه جايگاه شيخ طوسى رحمه اللّه نزد آنان بسيار والا و برجسته بوده است، آن گاه كه با خردهگيرىهاى ابن ادريس بر شيخ طوسى رو به رو شدهاند، تلاش كردهاند تا از شيخ، دفاع نمايند و در همين راستا، فراوان بر ابن ادريس، خرده گرفته و انديشههاى فقهى - حديثى او را به نقد كشيدهاند.
در اين جا تنها به يك، دو نمونه اشاره مىكنيم و مىگذريم. فاضل آبى - كه از پيروان مكتب محقّق حلّى و از ناقدان برجسته ابن ادريس است - در جايى، نخست، سخنى از ابن ادريس را در نپذيرفتن حكمى آورده است. ابن ادريس، دليل خود را اين گونه شرح مىدهد كه:
اين روايت، خبر واحد است و جز شيخ طوسى، كسى بر پايه آن، فتوا نداده است و من بدان عمل نمىكنم.
فاضل آبى، سپس در نقد سخن ابن ادريس مىنويسد:
من از تناقضگويى اين شخص در شگفتم؛ زيرا چه بسيار مواردى كه به ضعيفترين خبرهاى واحد عمل مىكند، حتّى اگر جز شيخ، كس ديگرى بدان فتوا نداده باشد، مانند باب جنايات، حدود و ديات، كفّارات احرام و جز آنها كه به شماره نمىآيند. گاه نيز مىگويد: «من به خبر واحد، عمل نمىكنم»... و از روايات اگر چه صحيح باشند، رو مىگرداند.۳
فاضل آبى، در موارد ديگرى نيز تناقضگويى ابن ادريس را به نقد كشيده و نشان مىدهد كه ابن ادريس در عمل، به راهى جز ادّعاى مشهور خود در موضوع خبر واحد مىرود. ۴
محقّق حلّى نيز در المعتبر، تقريباً هر جا واژه «المتأخّر» يا «بعض المتأخّرين» را به كار مىبرد، خواستِ وى، ابن ادريس است و در بسيارى از موارد نيز ديدگاه ابن ادريس را در باره خبر واحدى - كه آن را متواتر خوانده است -۵ و يا مواردى كه او در باره آنها ادّعاى اجماع كرده است،۶ به نقد مىكشد. بر روى هم از لحن بيان محقّق و به كار بردن واژگانى همچون: «وهم»،۷«غلط»،۸«أفرط فى دعواه»،۹«هذا الكلام ركيك»،۱۰«غالطٌ من
1.فتح الأبواب، ص ۲۹۱ - ۲۹۲.
2.گفتنى است اين، تنها نمونه موجود از تقابل جريان سيّد با انديشههاى ابن ادريس است.
3.كشف الرموز، ج ۱، ص ۳۴۴.
4.براى نمونههايى از اين دست، ر. ك: همان، ج ۱، ص ۴۳۸ - ۴۳۹، ۴۸۲؛ ج ۲، ص ۶۵۲. براى تحليل نسبت دادن تناقض در گفتار و كردار به ابن ادريس و نيز ريشههاى اين تناقض، ر. ك: حديث ضعيف و چگونگى تعامل با آن، ص ۱۵۴ - ۱۵۷ . كوتاه سخن اين كه نسبت تناقض به ابن ادريس، درست به نظر مىآيد.
5.المعتبر، ج ۱، ص ۵۲ و ۹۲؛ ج ۲، ص ۷۶۰.
6.همان، ج ۱، ص ۶۳، ۹۲؛ ج ۲، ص ۴۷۲ و ۴۷۳، ۵۹۴ و... .
7.همان، ج ۱، ص ۶۸ .
8.همان، ج ۱، ص ۷۱ و ۳۱۵.
9.همان، ج ۱، ص ۹۲.
10.همان، ج ۱، ص ۳۵۰.