241
اندیشه شناسی محدّثان حلّه

- تعامل جريان‏هاى پيش‏گفته با يكديگر

از نظرگاه چگونگى تعامل جريان‏هاى حديثى پيش‏گفته با يكديگر، بر پايه آنچه گذشت، مى‏توانيم بگوييم كه جريان حديثى سيّد ابن طاووس و جريان فقه‏محور با جريان حديثى ابن ادريس، در يك موضوع بسيار سرنوشت‏ساز، اختلافى بنيادين داشته‏اند و آن، مواجه شدن با خبر واحد است. ديدگاه بزرگان جريان فقه محور در كتاب‏هاى اصولى آنها بازتاب يافته است و از اين رو، مقايسه ميان آن با ديدگاه ابن ادريس، كارى ساده است. امّا در باره سيّد ابن طاووس، دانستنى است كه وى بر پايه ديدگاه خود مبنى بر حجّيت داشتن خبر واحد و همچنين حجّت بودن روايت‏هاى راويان ثقه - حتى اگر فاسد المذهب باشند - مخالفت خود را با ابن ادريس كه راويان فطحى ثقه را ملعون مى‏خوانَد، آشكارا نشان مى‏دهد،۱ گر چه از ابن ادريس با احترام ياد مى‏كند.۲
امّا بزرگان جريان فقه‏محور، از آن رو كه جايگاه شيخ طوسى رحمه اللّه نزد آنان بسيار والا و برجسته بوده است، آن گاه كه با خرده‏گيرى‏هاى ابن ادريس بر شيخ طوسى رو به رو شده‏اند، تلاش كرده‏اند تا از شيخ، دفاع نمايند و در همين راستا، فراوان بر ابن ادريس، خرده گرفته و انديشه‏هاى فقهى - حديثى او را به نقد كشيده‏اند.
در اين جا تنها به يك، دو نمونه اشاره مى‏كنيم و مى‏گذريم. فاضل آبى - كه از پيروان مكتب محقّق حلّى و از ناقدان برجسته ابن ادريس است - در جايى، نخست، سخنى از ابن ادريس را در نپذيرفتن حكمى آورده است. ابن ادريس، دليل خود را اين گونه شرح مى‏دهد كه:
اين روايت، خبر واحد است و جز شيخ طوسى، كسى بر پايه آن، فتوا نداده است و من بدان عمل نمى‏كنم.
فاضل آبى، سپس در نقد سخن ابن ادريس مى‏نويسد:
من از تناقض‏گويى اين شخص در شگفتم؛ زيرا چه بسيار مواردى كه به ضعيف‏ترين خبرهاى واحد عمل مى‏كند، حتّى اگر جز شيخ، كس ديگرى بدان فتوا نداده باشد، مانند باب جنايات، حدود و ديات، كفّارات احرام و جز آنها كه به شماره نمى‏آيند. گاه نيز مى‏گويد: «من به خبر واحد، عمل نمى‏كنم»... و از روايات اگر چه صحيح باشند، رو مى‏گرداند.۳
فاضل آبى، در موارد ديگرى نيز تناقض‏گويى ابن ادريس را به نقد كشيده و نشان مى‏دهد كه ابن ادريس در عمل، به راهى جز ادّعاى مشهور خود در موضوع خبر واحد مى‏رود. ۴
محقّق حلّى نيز در المعتبر، تقريباً هر جا واژه «المتأخّر» يا «بعض المتأخّرين» را به كار مى‏برد، خواستِ وى، ابن ادريس است و در بسيارى از موارد نيز ديدگاه ابن ادريس را در باره خبر واحدى - كه آن را متواتر خوانده است -۵ و يا مواردى كه او در باره آنها ادّعاى اجماع كرده است،۶ به نقد مى‏كشد. بر روى هم از لحن بيان محقّق و به كار بردن واژگانى همچون: «وهم»،۷«غلط»،۸«أفرط فى دعواه»،۹«هذا الكلام ركيك»،۱۰«غالطٌ من

1.فتح الأبواب، ص ۲۹۱ - ۲۹۲.

2.گفتنى است اين، تنها نمونه موجود از تقابل جريان سيّد با انديشه‏هاى ابن ادريس است.

3.كشف الرموز، ج ۱، ص ۳۴۴.

4.براى نمونه‏هايى از اين دست، ر. ك: همان، ج ۱، ص ۴۳۸ - ۴۳۹، ۴۸۲؛ ج ۲، ص ۶۵۲. براى تحليل نسبت دادن تناقض در گفتار و كردار به ابن ادريس و نيز ريشه‏هاى اين تناقض، ر. ك: حديث ضعيف و چگونگى تعامل با آن، ص ۱۵۴ - ۱۵۷ . كوتاه سخن اين كه نسبت تناقض به ابن ادريس، درست به نظر مى‏آيد.

5.المعتبر، ج ۱، ص ۵۲ و ۹۲؛ ج ۲، ص ۷۶۰.

6.همان، ج ۱، ص ۶۳، ۹۲؛ ج ۲، ص ۴۷۲ و ۴۷۳، ۵۹۴ و... .

7.همان، ج ۱، ص ۶۸ .

8.همان، ج ۱، ص ۷۱ و ۳۱۵.

9.همان، ج ۱، ص ۹۲.

10.همان، ج ۱، ص ۳۵۰.


اندیشه شناسی محدّثان حلّه
240

برخى از مهم‏ترين ملاك‏هاى ارزيابى حديث در جريان فقه‏محور در نگاشته‏هاى شهيد اوّل و پس از او در كتاب‏هاى شهيد ثانى با همان برجستگى ديده مى‏شود كه ملاك‏هاى زير از جمله آنهاست:
- تكيه فراوان بر عمل اصحاب در تعامل با روايت‏هاى ضعيف؛۱
- تضعيف راويان ثقه فاسد المذهب؛۲
- عدم تحليل تضعيف‏ها. براى نمونه، توجّه فراوان به بحث فقهى و غوطه ور شدن در استدلال بر احكام، متأسّفانه سبب گشته است كه بدون درنگريستن به منشأ تضعيف، حكم به ضعيف بودن راوى شود. براى نمونه، سهل بن زياد را به جهت اتّهام غلوّ از سوى قميان، ضعيف شمرده‏اند۳ و گاه براى آن كه روايتى به هر گونه از صحنه خارج شود، منشأ تضعيفى جاى خود را به منشأ ديگرى مى‏دهد و براى نمونه، همين سهل بن زياد، عامّى معرّفى مى‏شود و از اين رو، روايتش كنار مى‏رود؛۴
- كم‏توجّهى به دانش طبقات و تمييز مشتركات؛
در مكتب جبل‏عامل نيز همان سخنى كه در مكتب حلّه رواج داشت، واگويى مى‏شود. در اين جا نيز بارها «محمّد بن قيس»، مشترك ميان ثقه و ضعيف و در نتيجه، مجهول معرّفى مى‏شود.۵ در بسيارى از نمونه‏ها، علاوه بر نمونه‏هاى پيش گفته، با بررسى بيشتر، راه براى شناخت دقيق عناوين مشترك، هموار بوده است. با اين همه، تلاشى براى گره‏گشايى و رفع ابهام، ديده نمى‏شود.۶به هر روى در مكتب جبل عامل نيز ارزيابى‏ها بر روى احاديث صحيح (با تعريف علّامه حلّى در خلاصة الأقوال)، متمركز گشت و حديث ضعيف در حالت اوليّه به كنار رفت و تنها آن گاه كه ضرورت فقهى ايجاب مى‏كرد، اين گونه احاديث با كمك قرائنى همچون عمل اصحاب يا شهرت به گستره اعتبار، باز مى‏گشت.
برپايه همين اثرگذارى بود كه روند صحيح‏نگارى در مكتب جبل‏عامل نيز ادامه يافت و فرزند شهيد ثانى، صاحب معالم، كتاب منتقى الجمان فى الأحاديث الصحاح و الحسان را نگاشت.۷

1.الذكرى، ج‏۱، ص ۲۰۸؛ ج‏۳، ص ۲۷۵ و ۴۴۱؛ روض الجنان، ص ۶۱ و ۲۲۴؛ مسالك الأفهام، ج ۱۱، ص ۳۸۹؛ ج ۱۲، ص ۳۱.

2.براى نمونه تضعيف سماعة بن مهران است در: روض الجنان، ص ۶۴؛ الذكرى‏، ج ۱، ص ۱۷۳ و ۲۰۸؛ و عمّار بن موسى‏ در: الذكرى‏، ج ۲، ص ۳۱۶ و روض الجنان، ص ۲۰۳؛ نيز تضعيف سكونى در شرح اللمعة، ج ۱۰، ص ۱۱۰؛ همچنين عثمان بن عيسى، به اتّهام واقفى بودن در : روض الجنان، ص ۱۴۰.

3.مسالك الأفهام، ج ۹، ص ۴۷۱.

4.شرح اللمعة، ج ۱۰، ص ۱۷۴؛ نيز ر. ك : مسالك الأفهام، ج ۱۵، ص ۳۸۹ و ج ۸ ، ص ۵۰ كه ابو بصير، واقفى شمرده شده است. توجّه شود كه هيچ يك از رجاليان كهن شيعى، سهل بن زياد را عامى و ابو بصير را واقفى ندانسته‏اند.

5.جامع المقاصد، ج ۱۰، ص ۴۵؛ شرح اللمعة، ج ۹، ص ۱۱۰؛ مسالك الأفهام، ج ۷، ص ۱۲۸ و ۲۲۲؛ نيز مشترك دانستن ابو بصير: همان، ج ۷، ص ۴۰۲؛ و برقى: همان، ج ۷، ص ۴۶۷.

6.براى نمونه، ر. ك: مسالك الأفهام، ج ۸ ، ص ۸۲ و ۳۷۵، ج ۹ ص ۱۴۳ و ۴۷۹.

7.البته بايد توجّه داشت كه وى، جز حديث ضعيف، سه گونه ديگر از احاديث را معتبر دانسته است؛ ولى به جهت رعايت اختصار، كتاب خود را تنها بر پايه احاديث صحيح و حسن بنا نهاد (منتقى الجمان، ج ۱، ص ۴). با اين حال روح و نگاه كلّى حاكم بر اين كتاب، همان روش علّامه و استمرار نگاه وى در اعتبارسنجى احاديث رابه ذهن متبادر مى‏سازد.

  • نام منبع :
    اندیشه شناسی محدّثان حلّه
    سایر پدیدآورندگان :
    امین حسین پوری
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5057
صفحه از 375
پرینت  ارسال به