- كم توجّهى شديد به دانش طبقات و تمييز مشتركات
اهمّيت دانش طبقات و نقش آن در شناسايى و كشف كاستىهاى پنهان در سند، بر آشنايان با حديث پوشيده نيست. از فوايد آشنايى با اين دانش و به كارگيرى آن، شناسايى امكان روايت يك راوى از راوى پيشين، كشف ارسال پنهان در سند و شناسايى عناوين مشترك در ميان سندها و... است. در ميان پيشينيان، نشانههاى قابل توجّهى از اهتمام آنان به دانش طبقات و موضوعات مرتبط با آن، همچون تمييز مشتركات و... مىتوان يافت. براى نمونه، احمد بن عيسى در دورهاى از زندگى علمى خود، از روايت كردن از حسن بن محبوب، خوددارى مىكرد، از آن رو كه اصحاب معتقد بودند ابن محبوب، نمىتوانسته از ابو حمزه ثمالى روايت كرده باشد.۱ و اين بدان جهت بود كه «طبقه رجالى» ابن محبوب، امكان ديدار او با ابو حمزه را منتفى مىكرد.۲
در جاى ديگرى شيخ صدوق، يادآور مىشود كه بسيارى از ناآشنايان در سند روايات خود آوردهاند: «ابراهيم بن هاشم، عن حمّاد بن عثمان» و سپس گوشزد مىكند كه ابراهيم بن هاشم با حمّاد بن عثمان، ديدارى نداشته و از وى روايتى نشنيده است؛ بلكه او با «حمّاد بن عيسى» ملاقات كرده و از او روايت كرده است.۳امّا بايد گفت اگر از نمونههاى اندكى كه در آنها به طبقه برخى راويان اشاره شده است۴ يا از مواردى كه به «تمييز مشتركات» يا «توحيد مختلفات» برمىخوريم،۵ بگذريم، در مجموع، توجّه به اين دانش و به كار گيرى فوايد و امتيازهاى آن در مكتب حديثى حلّه، اندك است و با جايگاه دانشِ طبقات و اهمّيت آن، متناسب نمىنمايد. براى يك نمونه روشن، مىتوان به تعامل دانشوران مكتب حلّه با روايتهاى «محمّد بن قيس» درنگريست. پارهاى از آنها، روايات محمّد بن قيس را در بسيارى موارد (و البته نه در همه جا) غير قابل استناد دانستهاند، با اين استدلال كه نام «محمّد بن قيس»، در ميان چهار نفر مشترك است كه برخى از آنان ضعيفاند و احتمال دارد كه روايت مورد نظر، از آنِ يكى از راويان ضعيف با اين نام باشد،۶ حال آن كه برپايه مباحث تمييز مشتركات، امكان شناسايى محمّد بن قيس، به راحتى فراهم مىشود و مىتوان با توجّه به سند و متن، روايتهايى از محمّد بن قيس - كه دانشمندان حلّى و برخى از انديشوران پس از آنها، به اين سبب آن را كنار نهادهاند - ، دريافت كه وى، همان «محمّد بن قيس بجلى» است كه ثقه به شمار آمده و كتاب قضايا أمير المؤمنين عليه السلام وى، معروف بوده است.۷
***
از ميان سه جريان ياد شده، جريان فقهمحور، پرتوانتر و بسيار اثر گذارتر بوده است. برخى از علل اين مسئله را در آغاز يادكرد از اين جريان آورديم. عامل ديگرى كه در پيش افتادن اين جريان تأثيرگذار بوده، اين است كه پس از درگذشت سيّد على ابن طاووس، مكتب حديثى وى را دنبال نكردند و نپروراندند. در باره نگاشتههاى وى، تنها به بازنويسى برخى از كتابهايش بسنده شد كه از قضا، مبانى حديثى وى در آنها كمتر نمود يافته بود. آنچه از نگاشتههاى وى در دست
1.رجال الكشّى، ص ۵۱۲ ، ش ۹۸۹. قاعدتاً اين نكته در ذهن احمد بن محمّد بن عيسى، همچون خدشهاى بر روش حديثى ابن محبوب به شمار مىآمده است، گرچه وى بعداً از اين ديدگاه خود بازگشت.
2.ابن محبوب، در سال ۲۲۴ ق، و ابو حمزه، در سال ۱۵۰ق، از دنيا رفتهاند (ر. ك: همان، ص ۵۸۴ ، ش ۱۰۹۴؛ و رجال النجاشى، ص ۱۱۵، ش ۲۹۶). از اين رو، بر پايه عمر عادى، امكان اخذ حديث از ابو حمزه براى وى وجود نداشته است.
3.كتاب من لايحضره الفقيه، ج ۴، ص ۵۱۳ . براى نمونههاى ديگر از توجّه به طبقات، ر. ك: رجال النجاشى، ص ۱۹، ش ۲۳، ص ۳۱۱، ش ۸۵۰ ، ص ۳۳۱، ش ۸۹۳ ، ص ۳۴۵، ش ۹۳۱؛ رجال الكشّى، ص ۴۵۲، ش ۸۵۳ و ص ۵۴۶، ش ۱۰۳۴؛ رجال الطوسى، ص ۸۱ ، ش ۷۹۶.
4.مانند تذكرة الفقهاء، ج ۵، ص ۸۲؛ منتهى المطلب، ج ۱، ص ۲۰۱.
5.خلاصة الأقوال، ص ۸۸ ، ش ۱۸۸، ص ۱۹۹، ش ۶۱۸، ص ۲۱۳، ش ۶۹۹، ص ۳۳۵، ش ۱۳۲۲.
6.مختلف الشيعة، ج ۳، ص ۱۸۰ و ۴۹۱؛ ج ۵، ص ۱۲۵ و ۳۱۰؛ ج ۶، ص ۴۰۹.
7.رجال النجاشى، ص ۳۲۳، ش ۸۸۱ . براى آگاهى همه جانبه از اين نمونه، ر. ك: جزوه «دانش رجال - راوىشناسى»، سلسله درسهاى استاد سيّد علىرضا حسينى، ص ۶ - ۹. همچنين بيفزاييم كه موارد ديگرى نيز وجود دارد كه دانشمندان حلّى، تلاشى براى رفع اشتراك از عناوين موجود در اسناد نكردهاند. براى نمونه، ر. ك: مختلف الشيعة، ج ۷، ص ۴۱۲؛ منتهى المطلب، ج ۲، ص ۳۰؛ ايضاح الفوائد، ج ۱، ص ۴۵۶؛ ج ۴، ص ۱۸۱؛ كشف الرموز، ج ۱، ص ۲۴۰، ج ۲، ص ۵۷۵ و... .