شش. رديّه نويسى بر اهل سنّت
در اين راستا، علّامه حلّى، علاوه بر مطالبى كه در ردّ اهل سنّت، در لا به لاى كتابهاى مناقبى خود آورده است، كتابى مستقل با نام إيضاح مخالفة السنّة لنصّ الكتاب و السنّة دارد كه در دانشگاه تهران به عنوان رساله دكترى تصحيح شده است.۱ دو كتاب عين العبرة و نيز بناء المقالة الفاطميّة از سيّد احمد بن طاووس نيز در اين باره مطالب فراوانى را در خود جاى دادهاند.
در باره دو ويژگى اخير، دو نكته را بايد افزود: نخست آن كه اين روند را بايد ادامه روش دانشوران امامى در سدههاى گذشته در رويارويى با اهل سنّت دانست؛ ديگر آن كه ويژگى بنيادين نگاشتههاى دورههاى گذشته در اين دوره نيز ديده مىشود و آن استناد به روايتهاى خود اهل سنّت براى اثبات امامت امير مؤمنان عليه السلام و يا بيان مطاعن خلفاست.
۲ . ويژگىهاى انديشهشناختى
مهمترين ويژگىهاى اين جريان در حوزه ارزيابى احاديث را مىتوان اين گونه تشريح كرد:
يك . جايگزين شدن «عدالت» به جاى «وثاقت»
با ميداندارى مكتب رجالى حلّه، دگرگونى مهمّى در حوزه ارزيابى راويان پديد آمد و از آن پس، ارزيابىِ راوى بر پايه عدالت وى بنا مىگشت و نه صرفاً وثاقت در نقل و گزارش؛ چون تا پيش از آن و به تصريح شيخ طوسى رحمه اللّه آنچه براى راويان لازم و كافى مىنمود، وثاقت در نقل بود.۲ ولى از سده هفتم و در جريان فقهمحور مسير رجالپژوهى شيعى، به اين سو گراييد كه وثاقت در نقل براى راوى لازم است، ولى كافى نيست و علاوه بر آن، بايد امامى مذهب بودن راوى نيز احراز شود. دخالت مذهب در بايستههاى راوى، چيزى جز جايگزين شدن عدالت با معناى فقهى آن به جاى وثاقت نيست. عدالت را به هرگونه تعريف