جاى نهادهاند، آن گونه كه در الفهرست شيخ طوسى و رجال نجاشى ديده مىشود؛ بلكه محور بررسى راويان، شخصيت رجالى و روايى آنان باشد و جمعبندى نهايى در اين باره كه سرانجام روايت وى، مىتواند حجّت شرعى باشد يا نه؟ و مىبينيم كه علّامه و ابن داوود، هر دو در آغاز كتاب خود، تصريح كردهاند كه كتاب خود را براى خدمت به همين كار اجتهادى نگاشتهاند۱ و ساختار كلّى كتاب و چگونگى بررسى راويان نيز، درست به همين ارزيابى گواهى مىدهد.
چهار. آغاز صحيحنگارى
در راستاى همين رسالت اجتهادى، علّامه حلّى دست به جداسازى رواياتى زد كه آنها را حجّت مىدانست وى اينگونه روايات را در دو كتاب: الدرّ و المرجان فى الأحاديث الصحاح و الحسان و النهج الوضّاح فى الأحاديث الصحاح، گِرد آورد،۲ گر چه امروزه هيچ اثرى از اين دو كتاب در دست نيست.۳ همين جريان، چند سده بعد در مكتب حديثى جبلعامل به دست پسر شهيد ثانى و با نگارش منتقى الجمان، به گونه پرتوانترى ادامه يافت.
پنج . ادامه روند «مناقبنگارى» و اثبات امامت امير مؤمنان عليه السلام
چنان كه گذشت، رويارويى ميان شيعه و سنّى در سدههاى هفتم و هشتم و بويژه پس از شيعه شدن سلطان محمّد خدابنده، پر رنگتر گشت. همين نكته، دو گونه نگارش را اقتضا مىكرد: نخست، مناقبنگارى و دوم، ردّيهنويسى.
در راستاى مناقبنگارى، بزرگان جريان فقهگرا، تلاشهايى را به انجام رساندند. از علّامه حلّى، كتابهايى همچون: الألفين، منهاج الكرامة، نهج الحقّ و كشف الصدق و كشف اليقين، در دست است. البته در اين كتابها علاوه بر بيان منقبت يا اثبات امامت امير مؤمنان على عليه السلام حجم قابل توجّهى نيز به بيان مطاعن و مثالب خلفا اختصاص دارد كه با محور بعدى بحث ما، رديّهنويسى نيز ارتباط مىيابد.
1.خلاصة الأقوال، ص ۴۳؛ رجال ابن داوود، ص ۲۵.
2.خلاصة الأقوال، ص ۱۱۰ و ۱۱۳.
3.گفتنى است نسخهاى كه در كتاب مكتبة العلّامة الحلّى (ص ۱۲۸) با نام صحاح الأخبار، با محتمل شمردن اين كه تأليف علّامه حلّى باشد، معرّفى شده است، برپايه بررسى نگارنده، گزيدهاى از تهذيب الأحكام شيخ طوسى رحمه اللَّه است و نسبت آن به علّامه، جاى ترديد جدّى دارد.