شيون و زارى خواهد شد؛ قومى كه... پوشش آنان، آهن است، فرمانروايى، پيشاپيش ِ آنان است... كه صدايى بلند و همّتى عالى دارد. بر هر شهرى بگذرد، آن را فتح مىكند و هر پرچمى را در برابر خود بيند، سرنگون، مىگردانَد. واى و واى بر آن كه با او بستيزد! او پيوسته پيش مىرود تا پيروز گردد».۱
از آن جا كه اين ويژگىها را در شما يافتيم، نزد شما آمديم.
هلاكو نيز از سخنان او خرسند گشت و دستورى به نام پدرم نگاشت كه در آن، دل مردم حلّه و اطراف آن را شاد گردانْد.۲
پس از فتح بغداد، به جهت كشتار شديد مغولان، وباى سختى در شهر شيوع يافت. به نوشته برخى، بوى متعفّن اجساد كشتگان، از سويى، و پشههاى آلوده، از سوى ديگر، فضاى شهر را پُر كرده بود. ۳
در چنين شرايطى، كمبود شديد مواد غذايى در بغداد، باعث شده بود كه مردم از شهرهاى اطراف و بويژه حلّه و كوفه، خوردنىهايى را به بغداد بياورند. بغداديان نيز در برابر، كتابهاى ارزشمند خود را مىفروختند.۴
اندك اندك، بزرگان حلّه، برخى مسئوليتها را نيز برعهده گرفتند. در همين روزگار بود كه سيّد على بن طاووس، سرپرستى و نقابت علويان را پذيرفت.۵
به نظر مىآيد كه پس از چيرگى كامل مغولان، اوضاع عراق و بويژه شهر حلّه، دستكم در بُعد سياسى، تا اندازه زيادى رو به آرامش نهاد و حاكميت سياسى در حلّه نيز تا حدّى استقرار يافته بود.
در سال ۶۹۶ق، غازان خان - پادشاه مغولى كه بر بخش گستردهاى از جهان اسلام آن روز، فرمان مىراند - ، رهسپار عراق شد و مرقد اميرمؤمنان عليه السلام را زيارت كرد. اندكى پيش از آن، روند گرايش به اسلام در ميان مغولان، افزايش يافته بود. وى در اين سفر به حلّه نيز وارد شد.۶ اين ماجرا