ب - «حلّه» در لغت
در زبان عربى، «حِلّة» به چند معنا از جمله به معناى قومى كه در جايى بار گشاده و فرود آمدهاند يا به معناى مجموعهاى از خانههاى مردم به كار رفته است.۱
ج - نگاهى گذرا به چگونگى پايهگذارى شهر حلّه و تحوّلات آن تا نيمه سده نهم هجرى
نخستين بار يكى از اميران بنى مزيد به نام سيف الدوله صدقة بن منصور اسدى، در سال ۴۹۵ هجرى قمرى، اين سرزمين را پايگاه خود ساخت و به آبادى آن پرداخت.۲ نياكان وى، در منطقهاى نزديك به حلّه مىزيستند.۳بنى مزيد، تيرهاى از قبيله «بنى اسد» بودهاند و بنى اسد - چنان كه مىدانيم - گرايشهاى شيعى فراوان داشته و از اهل بيت عليهم السلام هوادارى مىكردهاند.۴
ابن اثير در شيعه بودن سيف الدوله، درنگ نكرده است.۵ از اين رو، شگفت نيست كه شيعيان از همان روزگار، حلّه را پناهگاه خود به شمار آورده باشند.
به هر رو ، سيف الدوله از درگيرى ميان فرزندان ملكشاه سلجوقى به نيكى بهره برد و گستره فرمانروايى خود را تا بصره نيز گسترانْد.۶ چنان مىنمايد كه وى ، بيشتر روزگار حكومت خود را به جنگ با برخى اميران سلجوقى و عبّاسى گذرانده است.۷ گو اين كه سرانجام، جان بر سر اين كار نهاد و به سال ۵۰۱، كشته شد. به هر روى، از همان روزگار، نام وى و قبيلهاش با نام حِلّه، گره خورد تا آن جا كه بسيارى از نگاشتههاى تاريخى، حلّه را «الحلّة السيفيّة» يا «الحلّة المزيديّة» مىنامند.
نوادگان سيف الدوله تا سال ۵۴۴ ق، يكى پس از ديگرى حكومت حلّه را به دست داشتند. در اين سال گر چه با مرگ على بن دبيس، فرمانروايى خاندان بنى مزيد بر حلّه پايان يافت؛۸ ولى مذهب تشيّع، همچنان تنها آيين مردمان اين شهر بود. روش نيكوى فرمانروايىِ سيف الدوله و فرزندان وى، شيعيان بسيارى را از نقاط مختلف به اين شهر كشاند. ابن اثير - كه در روزگارى نزديك به سيف الدوله مىزيسته است - ، وى را فراوان ستوده و از جوانمردى، بخشش و بزرگمنشى وى و دلبستگى شيعيان حلّه و سپاهانش به وى ياد كرده است. او پس از يادكرد كشته شدن سيفالدوله، در باره اخلاق و ويژگىهاى شخصيتى وى مىنويسد:
سيف الدوله، انسانى سخاوتمند، بردبار، راستگو، نيكو و پُر احسان بود. پناه هر غمزدهاى بود و هر كس را كه آهنگ او مىكرد، با نيكى و بخشش مىنواخت... وى [اميرى] عادل بود و مردمان در حكومت او در امنيت و آسايش بودند... .۹
البته پس از وى و بويژه در واپسين سالهاى حكومت فرزندان وى، اوضاع سياسى حلّه، رو به آشفتگى نهاد و چند ماهى به دست اميران محلّى اداره مىشد و اندكى پس از آن خليفه عبّاسى، كسى را مىفرستاد تا شهر را تصرّف كند؛ چه ميان فرزندان سيف الدوله و اميران عبّاسى، كشمكشِ فراوان بود. در اين ميان، دخالت سلجوقيان نيز اوضاع را آشفتهتر مىساخت. براى نمونه در سال ۵۴۷ق ، يعنى سه سال پس از كشته شدن واپسين فرمانرواى بنى مزيد، ملكشاه سلجوقى، كسى را فرستاد تا حلّه را تصرّف كند. فرستاده ملكشاه، بر حلّه چيره گشت. آن گاه كه خليفه عبّاسى از ماجرا آگاه شد، يكى از فرماندهان خود را به سوى حلّه فرستاد و طى نبردى كه در گرفت، حلّه به تصرّف سپاهيان خليفه درآمد.۱۰
شهر حلّه، در نيمه دوم سده ششم هجرى، صحنه جنگ و صلح ميان اميران محلّى و خلفاى عبّاسى بوده است كه شرح حوادث رُخ داده در دوره ياد شده، از موضوع اين نوشتار، بيرون است.۱۱
با آغاز كشورگشايى مغولان در اوايل سده هفتم هجرى، وضعيت سياسى عبّاسيان به زوال
1.لسان العرب، ج ۲، ص ۱۴۱ - ۱۴۲. نيز، ر. ك: معجم البلدان، ج ۲، ص ۳۳۸ .
2.معجم البلدان، ج ۲، ص ۳۳۸.
3.مدينة الحلّة الكبرى، ص ۳۳.
4.شعر قبيلة أسد و أخبارها فى الجاهليّة و الإسلام، ص ۹۸ - ۹۹.
5.الكامل فى التاريخ، ج ۱۰، ص ۴۴۰.
6.همان، ص ۴۰۳ - ۴۰۴ .
7.ر.ك: همان، ص ۱۵۱ (رخدادهاى سال ۴۷۹ق ، كه سيف الدوله در آن به حكومت رسيد) تا ص ۴۴۰ (رخدادهاى سال ۵۰۱ ق ، كه در اين سال كشته شد. ابن اثير، در اين دوره درگيرىهاى گوناگون وى را گزارش كرده است) .
8.همان، ج ۱۱، ص ۱۵۲ . نيز، ر. ك: شعراء الحلّة، ج ۱، ص ۱۷.
9.الكامل فى التاريخ، ج ۱۰، ص ۴۴۹.
10.همان، ج ۱۱، ص ۱۶۲.
11.براى آگاهى از روند رخدادهاى اين روزگار، ر. ك: تاريخ الحلّة، ج ۱، ص ۴۸ - ۶۵ .