203
اندیشه شناسی محدّثان حلّه

راويانى ياد كرده كه روايت‏هايشان را مى‏پذيرفته است و در بخش دوم، راويانى كه روايت‏هايشان را به كنار مى‏نهاد. وى خود در پيش‏گفتار كتابش مى‏نگارد:
و لم نُطل الكتاب بذكر جميع الرواة بل اقتصرنا على قسمين منهم و هم الذين أعتمد على روايتهم و الذين أتوقّف عن العمل بنقلهم إمّا لضعفه أو لاختلاف الجماعة فى توثيقه و ضعفه أو لكونه مجهولاً عندى... .۱
ولى بايد اعتراف نمود كه روش علّامه در اين دو بخش، يك‏سر هماهنگ و همگون نيست و در برخى موارد، از معيار و ملاك هر بخش - كه بر اساس آن، راوى در آن قسمت جاى مى‏گيرد - تخلّف كرده است. براى نمونه، وى على بن الحسن بن الفضّال، راوى شناخته شده فطحى را با آن كه فاسد المذهب بوده، در بخش نخست آورده است،۲ از آن رو كه شيخ طوسى و نجاشى، به راستگويى و درست‏كردارى و بزرگوارى وى گواهى داده‏اند؛ امّا نام احمد برادر وى را در بخش دوم گزارش كرده است و از پس آن مى‏نويسد: «كان فطحيّاً غير أنّه ثقة فى الحديث ... و أنا أتوقّف فى روايته»؛۳ با آن كه حال رجالىِ هر دو از نظر فساد مذهب و وثاقت در نقل، يكسان است.

ب - در گستره اصول فقه‏

علّامه در نگاشته اصولى خود مبادئ الوصول إلى علم الاُصول، در جستار خبر واحد، عدالت را از بايسته‏هاى راوى مى‏داند و از همين‏رو، روايت فاسق را نمى‏پذيرد.۴روشن است كه از ديد ايشان، فساد مذهب نيز شاخه‏اى از فسق به شمار مى‏آمد و از اين جا و بر پايه اين نگاه اصولى، قاعدتاً بايد روايت هر فاسد المذهبى به كنار نهاده شود. وى همچنين روايت مرسل را نيز يك‏سر غير حجّت مى‏داند و بر آن است كه اين گونه روايات شرايط حجّيت خبر واحد را ندارند. وى هيچ روايت مرسلى را از اين گزاره، جدا نمى‏كند. ۵

1.خلاصة الأقوال، ص ۴۴.

2.همان، ص ۱۷۷، ش ۵۲۶ .

3.همان، ص ۳۲۱، ش ۱۲۶۰.

4.مبادئ الوصول، ص ۲۰۶.

5.همان، ص ۲۰۹.


اندیشه شناسی محدّثان حلّه
202

علاوه بر آنچه گذشت، آشنايى علّامه با خواجه نصير طوسى را نيز نبايد در ارزيابى شخصيت علمى علّامه ناديده گرفت. آشنايى علّامه با حكمت و فلسفه و نيز كلام، بيش از همه مرهون شاگردى وى نزد خواجه نصير بوده است. علّامه حتّى در برخى از نگاشته‏هاى فقهى خود نيز از برخى ديدگاه‏هاى فقهى خواجه، سخن به ميان آورده است.۱
بى‏گمان، برجسته‏ترين شاگرد علّامه، فرزندش محمّد، معروف به «فخر المحقّقين» است. وى به گفته خود، دانش‏هاى معقول و منقول را نزد پدر فرا گرفته و بسيارى از نگاشته‏هاى دانشمندان شيعه را نزد او خوانده و آموخته بود.۲ علّامه برخى كتاب‏هاى خود مانند قواعد الأحكام را به درخواست فرزندش نگاشته است.۳ از وصيت علّامه - كه در پايان قواعد الأحكام آمده است روشن مى‏شود كه وى براى فرزندش جايگاه معنوى و علمىِ بزرگى قائل بوده است.۴ به نظر نمى‏آيد كه فخر، جز پدر نزد ديگرى دانش آموخته باشد و اين خود به تنهايى نشان مى‏دهد كه وى تنها از انديشه‏هاى پدر اثر پذيرفته است. بيشتر نگاشته‏هاى وى نيز شرح و حاشيه بر كتاب‏هاى پدر است.۵
از ديگر شاگردان مهم علّامه - كه از انديشه‏هاى وى اثر پذيرفته و آنها را گسترانده‏اند - بايد از خواهرزاده او «سيّد عميد الدين» نام برد كه در كار شرح كتاب‏هاى علّامه، كوشا بوده است.۶

الف - علّامه و ارزيابى احاديث در گستره رجال‏

علّامه با احاديث راويان گوناگون در رجال، چگونه روبه‏رو مى‏شده است؟ حديث راويان غير امامى ثقة يا جز آنها در نگاه وى چه ارزشى داشت؟ اين دو پرسش، بنيادى‏ترين پرسش‏هاى اين بخش است.
چنان كه مى‏دانيم، علّامه، خلاصة الأقوال را بر دو بخش پى نهاده است. در بخش نخست، از

1.براى نمونه، ر. ك: مختلف الشيعة، ج ۹، ص ۲۷؛ قواعد الأحكام، ج ۳، ص ۴۱۱.

2.إيضاح الفوائد، ج ۱، ص ۹ .

3.قواعد الأحكام، ج ۱، ص ۱۷۴.

4.قواعد الأحكام، ج ۳، ص ۷۱۴.

5.براى نمايه‏اى از اين كتاب‏ها، ر. ك: دائرة المعارف تشيّع، ج ۱۲، ص ۲۲۶.

6.ر. ك: إشراق اللاهوت، ص «كب» و «كج» (مقدّمه محقّق) .

  • نام منبع :
    اندیشه شناسی محدّثان حلّه
    سایر پدیدآورندگان :
    امین حسین پوری
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4855
صفحه از 375
پرینت  ارسال به